جانها فِدای نام کُوخِرد 

مسجد اليتيم (كوخرد)

مسجد اليتيم (كوخرد)

جانها فِدای نام کُوخِرد

(باز آمدی خوش نام تو، جانها فدای نام تو   اى جان من و صد همچو من، قربان تو ، قربان تو)
نامت جو ياقوت و زر است، ازنرخ الماس برتراست   نامت چومسك عنبر است، جانها فدای نام تو

********  

            آمَد بَهار اَی عاشِقان، مَنزل بَه کُوهستان کُنیمْ 

                                        آمَد بَهار أی دِلبران، آهَنگ سَروستان کُنیمْ 

            « کُوخِردِ مَا» (۱) پُرگُل بَود، هَم لاله و سُنبُل بَوَد 

                           هَرکَس بیاد « کُوخِردِ مَا» ، ماخِدمَتَش از جان کُنیمْ 

            آمَد نِدای آشیان، دُوستان بیایید اِین زَمان 

                                    آمَد صَدای دِلبران، اِحساس خُوشحالی کُنیمْ 

            اَز رُوضهِٔ رضوان بُتی، ریحان باغ جَـنَتی 

                                     « کُوخِردِ مَا» مَهدِ لَقا، جان را فِدای آن کُنیمْ 

            صَحرا رََویم فَصل بَهار، باگُلعَذار ونُو بَهار 

                             با اُو رَویم «جََّماز سَوار»(۲) ، دَر راه سالاری کُنیمْ 

            اَی بادها خُوش نَفَس، عُشاق را فَریاد رَس 

                                 بُستان بَه بُستان می‌رَویم، تاگُل خَریداری کُنیمْ 

            بادِلبَران وگُلعَذار، چُون گُلبُنان بشکُفتَه أیم 

                                      چُون نُوبَهاری أمَدیم، تاخارها (3) را بَر کَنیمْ 

            اَی بلبل شیرین خُو، ماعاشِقِ فَریاد تُو 

                               تُوشاد ز ِگُل ما شاد زتُِو، زان نَغمَه‌ها اَلحان کُنیمْ 

            شَمع شَبستانی تُوئی، آن گُلبُنِ رَعنا تُوئی 

                                 شَمع و چراغ خانَه أی، چُون خانه را تاری کُنیمْ 

            چُون آفتاب از دُور تُو، بَرما فَرستی نُور تُو 

                                            آن کلبهِٔ تاریک ما، از نام تُو رُوشَن کُنیمْ 

            چُون غُنچَه گُلگُون آمَدی، چُون دُُّر مَکنُون آمَدی 

                                گَر بَحر قُلزُمْ حاجَتَت، هَم جان ودِل مرجان کُنیمْ 

            چُون آفتاب اَنوَری، اَز قُرص ماه زیباتَری 

                     هَم زهُره (4) و هَم مُشتَری (5) ، نَزد شُما قُربان کُنیمْ 

            آمَد بَهار « کُوخِردِ مَا» ، گُلشَن شَوَد کوه سِیاه 

                     هَرجَا نِشینیم خُرَمیم، چُون عَزم(6) کُوهستان(7) کُنیمْ 

            یارَب بَحَق ذُوالمُنَن، عَفوی بفَرما بَهرِ مَن 

                        ♣ محمديان ♣ گُویَد اِین سُخَن، اِینجا سُخَن کَمتَر کُنیمْ

        

  • پی نوشت‌ها:

  • (۱) ـ کوخرد ما: روستای کوخِرد، (مرکز بخش کوخرد) از توابع شهرستان بستک است که در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران قرار دارد. کوخرد در پسکرانه‌های بندر لنگه قرار گرفته‌است. نام روستای کوخرد در زمان پیش از اسلام سیبه بوده‌است. روستای کوخرد در طول جعرافیایی ۵۴٫۲۹۲۶ شرقی و عرض جغرافیایی ۲۷٫۰۵۱۲ شمالی واقع شده‌است.بخش کوخرد به مرکزیّت روستای کوخرد، شامل دهستان‌های کوخرد و هرنگاست. در پیرامون بستک چند روستای بزرگ کهنسال و اصیل وجود دارد که کوخرد یکی از آنهاست.زمین‌های روستای کوخرد از شمال به کوه ناخ، از جنوب به رودخانه مهران و کوه خآب، از مغرب به هرنگ واز سمت مشرق به روستای چالهٔ کوخرد محدود می‌گردد.پیشینه، ظاهراً ساکنان اولیه کوخرد زرتشتی بوده‏‌اند و قدمت کوخرد به پنج هزار سال قبل از ظهور اسلام می‌رسد . نام قدیم کوخرد سیبه بوده‌است و حاکمان این محل، مناطق بسیاری را زیر نظر داشته‌اند به طوری که خرما و محصولات کشاورزی، از بستک و روستاهای اطراف آن که تحت تصرف آنها بوده به سیبه (کوخرد) انتقال داده می‌‏شده‌است . مردم سیبه پس از ورود دین اسلام در عهد خلیفه دوم عمربن خطاب مسلمان می‌‏شوند و نام سیبه را به «کُویِ خِرَد» تغییر می‌‏دهند که به معنای دیار عاقلان و دانایان و خردمندان و هوشیاران است که در اثر کثرت استعمال و با گذشت زمان به کوخرد تبدیل می‌‏شود.
  • (2) ـ جََّماز سَوار: ، ( جََّماز): تندرو، سريع السير، شتر تندرو، جمازه: شتر تندرو (شتاب و سريع) كسى كه برشتر تندرو سوار است.
  • (3) ـ خارها: مفرد آن (خار) است. خار در گیاه‌شناسی به برجستگی‌های نوک‌تیزی گفته می‌شود که به جایشاخه یا در میان شاخه‌ها بر روی تنهٔ برخی گیاهان می‌روید.اگر این برجستگی‌ها شکل‌های تغییریافتهٔ شاخه باشند به آن‌ها خار گفته می‌شود، اگر ادامهٔ قشر روپوست گیاه باشند به آن‌ها تیغ گفته می‌شود. و اگر در اصل دگرگون‌شدهٔ برگ‌ها باشند به آن‌ها تیغچه گفته می‌شود.
  • (4) ـ زهُره: يا ناهید (همچنین زهُره) به ترتیب فاصله از خورشید، دومین سیاره سامانه خورشیدی است که میان زمین و تیر (عطارد) قرار گرفته‌است. این سیاره نزدیک‌ترین سیاره به زمین می‌باشد و بعد از ماه، درخشان‌ترین جرم آسمانی طبیعی است که به هنگام شب از زمین رویت می‌شود. ناهید داغ‌ترین سیاره در منظومهٔ خورشیدی است. جو ضخیم و غلیظ آن موجب می‌شود که دیدن سطح آن از طریق رصد، دشوار باشد.این سیاره در فارسی بیدخت و بیلفت نیز نامیده می‌شد.و واژه بیدُخت در شکل کهن‌تر خود بَغدخت و به معنای «دختر خدا» بوده‌است. سیاره ناهید، فاقد ماه است و از بسیاری جهات چون اندازه، جرم، گرانش و ترکیبات ساختاری، به زمین شباهت دارد و به همین دلیل به آن لقب خواهر زمین را داده‌اند.
  • (5) ـ مُشتَری  : یا هُرمُز یا اورمزد یا برجیس بزرگ‌ترین سیاره سامانه خورشیدی است. از نظر فاصله ازخورشید، مشتری پنجمین سیاره بعد از تیر و ناهید و زمین و بهرام است. معمولا مشتری چهارمین شی درخشان آسمان می‌باشد (بعد از خورشید، ماه و ناهید) اگرچه گهگاه مریخ درخشان‌تر به‌نظر می‌آید.
  • (6) ـ عَزم: عَزم: Azm: آهنگ چیزی کردن، دل نهادن بچیزی. قصد، تصمیم. (روانه) آنچه که بعد از تصور غرض وهدف معین وجر پایان تأمل یعنی معارضه دلایل موافق ومخالف آن هدف وغرض صورت می‌پذیرد عزم یا تصمیم نامیده می‌شود.
  • (7) ـ کوهستان: کوهستان: Kohestan: کهستان، قهستان. زمین که در آن کوه بسیار باشد. کوه: هریک از بر آمدگیها ومرتفعات سطح زمین که از خاک وسنگ فراوان کانیهای مختلف تشکیل شده ونسبت بزمین‌های اطراف بسیار بلند باشد. جبل.

منبع:

  • محمدیان، کوخردی، محمد (وصف كوخرد) ۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار 1999 میلادی.  

 استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى  

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس

 «با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید»   

SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق استاد:محمدمحمدیان کوخردی 

  •