مـ رحــبا به کوخرد مـرحــبا
♣ مـرحــبا به کوخرد مـرحــبا ♣
التماس دعا خير
التماس دعا خير

مـرحــبا به کوخرد مـرحــباا
لتماس دعا خير
التماس دعا خير ا
مَـرحَـبا أَی عـاشِــقـان بـیـقَــرار
مَـرحَـبا أََی چَـشـمَــههـای أَشکـبـار
مَـرحَـبا أَََی أَهـل کـوخـرد عَـزیـز
مَـرحَـبا أََی دُوســـتـان بـا تَـمـــیـــز
مَـرحَـبا أَی « مَحلهٔ بالا » (۱) ، « وَ زیر » (۲)
مَـرحَـبا أَی « کوه ناخ » (۳) و « پَل تیر » (۴)
مَـرحَـبا أَی « محلهٔ قبله» (۵) و « لوز» (۶)
میکشیدند آب ز چاه با « گاو وُ هِز» (۷)
مَـرحَـبا أَی شـاعــران بـــی قــرار
مَـرحَـبا أَی عـــارفـــان بـــا وقـــار
مَـرحَـبا أَی « راستی» (۸) و « أربابیان» (۹)
مَـرحَـبا أَی أفراز و « مَشایخان» (۱۰)
مَـرحَـبا أَی عبدالغـفار و محمـدیـان
نـام آن دیـگــر بــــود کــوخــردیـــان
مَـرحَـبا بَــرمَقـدَمَت دوست عَـزیـز
جـان بـقــربـان تُــو مِـهــمـان عَـزیــز
مَـرحَـبا أَی فَصل سَرما و « شِتین» (۱۱)
« هیزُم» (۱۲) آریـم بَـر اجاک آتَشین
مَـرحَـبا أَی فَــصــل بــاران و بــهـار
خُـوش بـود صَحـرا در گشت و گُـذار
مَـرحَـبا أَی فَـصــل پـائـیــز و بَــرَق
شاخَـههـا فـارغ شُد از برگ وُ وَرَق
مَـرحَـبا أَی فـصــل گــرمـا و رُطَب
گِردِهَم بنشَستَه أیـم مـا روز و شب
مَـرحَـبا أَی « کبک» (۱۳) سُرخ مُنقار را
بَـر سَــر سَـنـگـی کُـنَــد فَـریــاد را
مَـرحَـبا أَی بـلـبـل شـیــریـن سُـخَــن
نـالَــه در دادی بَــه صَـحــرا وُ دَمَن
مَـرحَـبا أَی عَـنــدَلـیـب بـاغ عِـشــق
نالَـه کُـن بَسیـار ز دَرد و داغ عِشق
مَـرحَـبا أَی چَشمَههـای سینَه کُـوه
چَشمَه یِ دِل غَرق در آب « سبو» (۱۴)
مَـرحَـبا أَی « هُدهُد » (۱۵) شانَه بَسَر
بَـحــر و بَـر رَفـتَـه أی را سَـر بَـسَـر
مَـرحَـبا أَی هُـدهُـد شـیــریــن کَــلام
بازهم از مُلک « سبا » (۱۶) آورد پیام
(مَـرحَـبا أَی هُــدهُــد هــادى شُــدِه
در حـقـيـقـت پيـک هـر وادى شُـدِه)
(أى بَسَر حَد « سبا » سير تُو خُوشْ
با سليمان مَنطِق اَلطَيـر تـُو خُـوشْ)
(صـــاحَــب سِــرّ سـليــمـان آمـَـدى
از تَــفـاخـُـــر تـــاج وَرزان آمــَـدى)
مَـرحَـبا أَی قُـمــریــان خُـــوش نَــوا
کُـوه و لَمـبـیـر و حَـجَــر دادی صَـدا
مَـرحَـبا أَی طـوطی طُـوبـی نِـشـیـن
حُـلَـه در پُـوشـیـدَه طـوقی آتَشین
مَـرحَـبا أَی طـوطــی شـیـریـن کَـلام
باز هَم از شهر « دبی » (۱۷) آوُرد سَلام
♣ محمديان ♣ کـار دایــم کُـن تَـــمـام
تُــو نَــمـانــی، حَّــق بـــمـانَــد وَالسَــلامْ
پی نوشتها:
(۱) ـ محلهٔ بالا: که در سمت شمال روستا واقع شده وتقریباً بیشترین توسعه روستا در این محله صورت گرفته به طوری که میتوان آن را وسیع ترین و پرجمعیت ترین محله روستا نامید که محدودهٔ اطراف مسجد عمر ابن الخطاب و بهزیستی واطراف مسجد ابوبکر الصدیق وبالاتر از مسجد اما حسن تا کل پيرامون مسجد امام علی را شامل شود.
(۲) ـ و زیر: (محلهٔ زیر): که همان محلهٔ جنوبی روستا بوده و به علت محصور بودن در بین زمینهای کشاورزی عملاً رشد فیزیکی نداشته.
(۳) ـ کوه ناخ: رشته کوه ناخ کوه بلندی است در شمال دهستان کوخرد در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شدهاست. این رشتهکوه از رشتهٔ کوه لاور شروع میشود ودر أقصی غرب به کوه گچ میپیوندد. در پایه این رشته کوه بسیاری از دهستانها و روستاهای آباد پرجمعیت واقع شدهاست.کوه ناخ از طرف شمال دهستان کوخرد قرار دارد، فاصله دهستان تا «تپه ره» که اولین راه ورودی به کوه ناخ است دو کیلومتر بیشتر نیست، ازطرف «تَپه رَه» یک راه شنی وجود دارد که میتوان باماشین بداخل تنب (تپه) رفت، پُشت پر دراخی که سَرگرد تنگه شُمو است ۲ خانوار سکنه دارند، یکی بنام (محمد محمود مَد کلانتر) و دیگری بنام (محمد عبدالکریم)، این ۲ خانوار ۸ نفر جمعیت دارد.
(۴) ـ پَل تیر: « کوه پل تیر » یا کوه خآب: نام رشته کوهی در غرب استان هرمزگان ایران است. این کوهها در جنوب کوخرد قرار دارند و اولین رشته کوههای ساحلی خلیج فارس است. کوه جنوبی دهستان کوخرد کوه بسیار بلندی است که ارتفاع آن از سطح دریا میان ۲۵۰۰ متر تا ۳۰۰۰متر میرسد، و بنام کوه زیر معروف است، این کوه به سمت مغرب ادامه دارد. بزرگترین قله این کوه «قله کوه سفید» نامیده میشود. در مشرق «کوه زیر» وجنوب شرقی دهستان کوخرد و جنوب رودخانه مهران کوهی مجزا و مخروطی وجود دارد که بنام «کوه خآب» معروف است.
(۵) ـ محلهٔ قبله: که همانطور که نامش پيداست در سمت قبله یا غرب روستا بوده و هنوز بافت قدیمی خود را تا حدودی حفظ کرده گر چه در حال حاضر به سمت خالی شدن از سكنه میرود و مسجد جامع مرکز آن أست.
(۶) ـ لوز: « محلهٔ لوز :» که در شرق روستا واقع بوده و قسمتی از آن به سمت شمال نیز میرفته به طوری که اکنون نیز مسجد فکری که به مسجد لوز معروف أست و مرکز تجاری و بازاری کوخرد میباشد در آن واقع شده أست . این محله در حال حاضر بسیار گسترده شده و تا حدود مسجد عثمان بن عفان هم ادامه دارد که میتوان حد نهایی آن را ساختمان بيمارستان رازي کوخرد فرض کرد.
(۷) ـ گاو وُ هِز: « گاو وگوچه :» چاه چرخ گاوی به لهجهٔ محلی (گاو و گوچه) ، یا «چرخاب» ، وسیلهای برای آبکِشی از آبِ جاری یا چاهِ آب. این وسیله با جریان آب یا نیروی حیوان یا انسان میچَرخَد و آب را تا ارتفاع موردنظر بالا میبرد. به آن دولاب، چرخ دولاب، چرخ دلو نیز گو یند. «چاه چرخ گاوی» وسیله أی آبیاری وابتکاری جالب أست که سالیان دراز برای تأمین آب کشاورزی در کوخرد معمول بوده أست. أهمیت این روش در آن أست، بایک سیستم ساده نیروی محرک گاو را که درجهت أفقی أست در یک جهت عمودی که صرف بالا آوردن مشک سی لیتری آب از داخل چاه میشود تبدیل مینماید، بر روی چاه آب دوپایه بأرتفاع سه متر ساخته شده و روی آنها سه تیر بموازات هم وبه فواصل معین نصب شده آند که بر روی یکی از آنها چرخ چوبی دایره أی بقطر پنجاه سانتیمتر نصب شده أست که نام آن به لهجهٔ محلی (بــِوهِ) نامیده میشود. هِز: وسیله أی از وسایل آب کشی از چاه با گاو.
(۸) ـ راستی: شاعر بزرگ کوخرد: آقای حاجی عبدالواحد بن احمد عبدل راستی کوخردی.
(۹) ـ أربابیان: « ملای أرباب » شاعر خوش آوازهٔ کوخرد، محمد اربابی : فرزند عبدالرحیم (۱۳۴۸ ـ ۱۴۲۷) یکی از شاعران شیرین طبع و عارف پارسای (کوخِردی) در (بخش کوخرد) (شهرستان بستک) در غرب استان (هرمزگان) در جنوب ایران بود. نام کامل وی: ( محمد بن عبدالرحیم اربابی ) ، متخلص به «ملای ارباب». «ملای ارباب» ازآغاز زندگی علاقه خاصی به شعر و شاعری داشت، وزندگی در کویر وصحرا آغاز کرد، و در بهار سرسبز متولد گشت.
(۱۰) ـ مشایخان: مشایخی: شاعر بزرگ کوخرد: آقای حاجی شیخ عبدالرزاق مشایخی آگاه بن شیخ یوسف کوخردی.
(۱۱) ـ شتین: شتاء: زمستان.
(۱۲) ـ هیزم: هیزُم (هیمه یا چوب خشک) به چوبها و الوارهایی گفته میشود که به منظور سوزاندن برای تولید گرما یا آشپزی بکار میرود. از هیزم گاه برای گرداندن موتور بخار (برای نمونه در لوکوموتیوها) نیز بهره میگیرند.استفاده از هیزم به عنوان سوخت برای گرمای خانهها به قدمت خود تمدن است. با اینکه امروزه در بسیاری نقاط، ذغالسنگ، نفت و گاز جای هیزم را گرفتهاند ولی هنوز در بسیاری خانهها در سراسر جهان کاربرد دارد.هیزم را در قدیم بیشتر در تنورها قرار میدادند. امروزه در برخی از خانهها محل ویژهای برای سوزاندن چوب و گرم کردن خانه تعبیه شده که به آن شومینه (واژه فرهنگستان زبان: هیمهسوز) گفته میشود. برخی هیمهسوزها هم امروزه گازسوز و تنها زینتی هستند و هیزمهای مصنوعی در آنها قرار دارد.
(۱۳) ـ کبک: کبک پرندهای زیبا، آرام و وحشی است که در بسیاری از دشتها، دامنه هاو کوهپایه هاپراکندهاست. این پرنده در نواحی وسیعی از جهان نظیر شمال آمریکا، شرق اروپا، خاورمیانه، آسیای مرکزی، شبه قاره هندوستان و باختر دور پراکندهاست. نام این پرنده در زبان انگلیسی Partridge و در زبان فرانسه Perdrix و در زبان آلمانی Rebhuhn و در زبان عربی «الحجل» است،که به کبک چوکار «الشنار» نیز گفته میشود و در زبان فارسی به آن کبک میگویند.
(۱۴) ـ سبو: سبوه: صبو: سبو: خواستاری، أوندی سفالین ودسته دار که درآن آب و شراب ریزند، کوزه سفالی.
(۱۵) ـ هُدهُد: یا شانهبسَر (Upupa epops) پرندهای از راستهٔ سبزقباسانان است. این گونه تنها بازمانده از خانوادهٔ زیستی خود هدهدیان (Upupidae) است. هدهد غولپیکر گونهٔ بومی جزیرهٔ سنت هلن منقرض شدهاست. برخی نیز هدهد ماداگاسکار زیرگونهٔ بومی ماداگاسکار هدهد را گونهای مستقل میدانند. این پرنده نامهای مختلفی در زبان فارسی دارد. هدهد و شانه بهسر دو نام اصلی اویند که اولی به صدای وی و دیگری به کاکل شانهمانند روی سرش اشاره دارد. پوپک نام دیگری است که آن هم از آواز این پرنده گرفته شده و مرغ سلیمان هم نامی ست که به نقش وی در ماجرای پیامبری او از سلیمان به بلقیس ملکهٔ سبا اشاره دارد.
(۱۶) ـ سبا: (دولت سِبا) از حکومتهای باستانی منطقه یمن بودهاست. دولت و مملکت سبأ از مهمترین و معروفترین دول و ممالک تاریخ گذشتهٔ شبهجزیره عربستان بودهاست. این دولت در جنوب دولت معین و شمال دولت قتبان و شمال غربی حضرموت و در سمت مشرق ربعالخالی واقع بودهاست. بتدریج اسم و شهرت آن برسایر ممالک مجاور غلبه نمود. آغاز تشکیل این دولت بظن قوی از قرن هشتم یا آغاز قرن نهم قبل از میلاد مسیح است. از این زمان تا انقراض دولت مستقل یمن در دست حبشیها در ۵۲۵ مسیحی (میلادی) تاریخ سلطنت «سبأ» به چهار دوره تقسیم میشود که در واقع دو دوره اول آن دولت سبأ بمعنی خاص بوده و در دو دوره بعد اگر چه اسم دولت «عنوان سبا» داشت اما بیشتر نفوذ وحکومت در دست اقوام دیگر یمنی بود. از مشهورترین ملکههای سبا ملکهٔ بلقیس نام داشته أست.
(۱۷) ـ دبی: یکی از امیرنشینهای هفتگانه امارات متحده عربی است. دبی بیشترین جمعیت را در میان این هفت امارت دارد و دومین امارت بزرگ آن، و با تنها ۵ درصد از مجموع وسعت خاک امارات عربی متحده (۴٬۱۱۴ km²) بعد از بزرگترین امارت ابوظبی (۶۷٬۳۴۰ کیلومتر مربع) با بیش از ۸۵درصد از کل مساحت امارات متحده عربی میباشد.امیرنشین دبی در جنوب کشور ایران و در حاشیه خلیج فارس قرار دارد و جزئی از کشور امارات متحده عربی است. بسیاری از مردم ایران برای تجارت و تفریح به دبی سفر میکنند. دبی از دیگر امارتهای امارات متحده عربی متمایز میباشد از این لحاظ که درآمد نفت آن تنها ۶٪ از تولید ناخالص داخلی را تشکیل میدهد و اکثر درآمد امارت دبی از منطقه آزاد جبل علی، فروش ملک به اتباع خارجی در مناطق آزاد، اعطای اقامت، صدور مجدد کالا، ترانزیت مسافر و کالا و همچنین قسمت بزرگی نیز از گردشگری و دیگر خدمات مالی و تجاری تشکیل میگردد. تأسیسات و پیشرفتهای زیاد در صنایع و فعالیتهای مختلف در دبی باعث شده تا توجهات جهانی را در تمام زمینهها و پروژهها جلب کند، از جمله رویدادهای ورزشی و همایشها. وجه تسمیه و اصل نام « دبی » از دو حرف (د) و (با) تشکیل شده، یعنی (دبا) « دُبا » نام نوعی ملخ کوچک است قبل از اینکه بال در آورد، این نوع ملخ در زمان گذشته در این منطقه وجود داشته، به همین جهت نام منطقه را (دُبا) گذاشته بودند که به مرور زمان به (دبی) تبدیل شدهاست. مدتی هم این شهر «الوصل» نامیده میشد.
شعر از: محمد محمديان كوخردى. دبی: ۶ ذوالقعده ۱۴۲۲ هجری قمری. ۲۰ ینایر ۲۰۰۲ میلادی.
استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه
پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس
منبع :
- محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
- محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید»
منبع:awayeseebah
*پژوهش و تحقيق: استاد محمدمحمدیان کوخردى