معرفى كتاب: مشايخ مدنى ساكن لاور عليا

معرفى كتاب: مشايخ مدنى ساكن لاور عليا

  • در اين كتاب شرح مفصلى در بارهِٔ خاندان اَلمَدَنى كه در اصل اهل مدينة المنورة بودند و به فارس مهاجرت كرده اند بيان مى كند، بدءاً از جّد أعلاى ايشان يعنى العلامه الشيخ حسن مدنى كه از مدينه به همراه فرزندان وخويشان وجمعى از مريدانش روانه جنوب مى شوند. ايشان از طريق بغداد ، بصره بسوى سواحل خليج روانه شدند و در منطقهٔ رأس‌الخیمه كه در آن دوران ( جلفار ) نام داشت، مستقر شدند، بعد از دوسال اقامت در جلفار با كشتى بادى بطرف بَـّـرفارس روانه شدند، ابتداء در قريهٔ ملو كه در سابق (أم اللؤلؤ) نام داشت سكنا شدند. اين واقعه به سال 1087 هجرى قمرى رخ داده است. فرزندان و نوه هاى شيخ بتدريج در قراهاى: (ملو، كنگ ، نخيلو، مراغ، شناس، جزيره شيخ شهيب (لاوان) وسپس روستاى لاور استقرار مى يابند. روستاى لاور شیخ یا ( لاور علیا) روستای بزرگی است از توابع بخش کوخردشهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این روستا در داخل کوه واقع است.

SHERENO.37.jpgSHERENO.37.jpgSHERENO.37.jpgSHERENO.37.jpgSHERENO.37.jpgSHERENO.37.jpg

كتاب: مشايخ مدنى ساكن لاور عليا
 
  • مطالعه كنندگان عزيز، كتاب ( مشايخ مدنى) ثمرهِٔ جهد و كوشش هفت سال پژوهش، بر رسى، كوشش و تقصى حقائق وبازديد از قريه لاور ومشاهدهِٔ شخصى در محل ومصاحبه بامردم لاور مى باشد. همچنين گفتگويى بالاوريان مقيم دبى و بحرين نيز در اين مورد به عمل آورده شده است، أيضاً از بعضى كتاب هاى خطي (دَست‌نِوِشته) نيز استفاده شده است. اينكه شرح حال مختصرى از زندگى وطريقت مشايخ عارفان تَصّوُف عالى قدر مدني كه از مدينه منوره، مدينه رسول الله صلى الله عليه وآله وصحبه وسلم مهاجرت وبسوى فارس آمده اند و در لاور استقرار يافته اند بيان خواهد كرد، مخصوصاً شرح حال مولانا الحاج شيخ محمد نور المدنى از ابتداء تولدش در سال 1326 هجرى قمرى تا وفاتش كه در 1393 هجرى قمرى رخ داده است بيان مى كند، اميد است مورد پسند خوانندگان ومطالعه كنندگان محترم قرار گيرد.

منبع

  • محمدیان، کوخردی ، محمد ، (مشایخ مدنی) ، جلد اول چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۲۰۰۲ میلادی.

 

 استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه 

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى  

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق:محمدمحمدیان کوخردی 

كتابخانه شخصى محمديان دبى 

مردم را بر سر مطامع سیاسی خود به کشتن ندهید

 
 

این نباید طبیعی باشد که در فاصله کمتر از سه ماه تا انتخابات، تقسیمات کشوری از خراسان شمالی گرفته تا سمنان و هرمزگان دلیلی برای به جان هم افتادن مردم و ریختن خون کسی باشد. در دعوای سیاسیون و در روشن نبودن و سفارش‌پذیری در تصمیمات، گاهی به راحتی خونی بر زمین ریخته می‌شود. همان گونه که دو روز پیش از نوروز در خراسان شمالی این گونه شد.
کد خبر: ۳۱۳۳۶۳
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردين ۱۳۹۲ - ۱۶:۳۳

بنا به خبر رسانه‌ها، بیشتر حاضران در مراسم استقبال از رئیس جمهور در سفر به استان سمنان را مردم شهمیرزاد تشکیل می‌دادند که با انبوهی از پارچه‌نوشته‌ها و پلاکارد، خواستار ارتقای این بخش به شهرستان بودند. رئیس جمهور نیز در واکنش به این درخواست‌ها گفته است: اجازه بدهید دهستانی برای آن درست کنیم تا بتوان شهمیرزاد را به شهرستان ارتقا داد.

به گزارش «تابناک»، در پاسخ به این رویداد، پنجشنبه شب، شمار بسیاری از مردم به ویژه جوانان مهدیشهری در اعتراض به قول مثبت رئیس جمهور برای ارتقای بخش شهمیرزاد از بخش‌های تابعه مهدیشهر به شهرستان، مقابل استانداری و محل اقامت هیأت دولت تجمع کرده و از رئیس جمهور خواسته‌اند قول خود را به مردم شهمیرزاد پس بگیرد. جالب این ‌‌که در همین استان درخواست‌هایی برای تشکیل شهرستان‌های دیگر نیز وجود دارد.

این نه نخستین بار و نه آخرین بار است که تقسیمات کشوری، باعث دعوا و درگیری‌های منطقه‌ای و البته گاهی جان باختن انسان‌ها می‌شود؛ جدا از اینکه تغییر در تقسیمات کشوری به چه کسانی نفع و به چه کسانی ضرر می‌رساند، اوج گرفتن چنین تغییراتی در نوع خود بی‌سابقه است.

در روزهای اخیر، استاندار خراسان شمالی متن پیامک‌های رد و بدل شده میان خود و یکی از نمایندگان استان را نقل کرده ‌و مدعی شده ‌که آقای نماینده در آن نوشته است: «خاک بر سرت با این بی‌تدبیری، وزارت کشور می‌گوید من ابلاغ نکردم، وای به حالت!».

رد و بدل شدن چنین پیامکی پس از آن بوده که بنا به ادعای استاندار، وی از سوی دولت موظف به اجرای مصوبه‌ای برای شهرستان شدن راز و جرگلان به مرکزیت شهر راز با سه بخش مرکزی ـ بخش غلامان و بخش جرگلان شده‌ ‌و روز اجرای وظیفه در سی کیلومتری آنجا گروهی به مرکزی حمله کرده‌اند، آن مرکز را به آتش کشیده‌اند و فردی در آن میان کشته شده است.

در اندک روزهای گذران شده از سال جدید، پایگاه اطلاع رسانی دولت از ایجاد شهرستان سوادکوه شمالی به مرکزیت شهر شیرگاه نیز خبر داده است.

در حالی که در اواخر سال ۹۰ اخباری برای تشکیل استانی جدید در محل تلاقی غرب هرمزگان و جنوب و شرق استان فارس منتشر شد و سپس بدون نتیجه باقی ماند، این بار تلاش‌ها برای تشکیل یک نقطه شهری جدید در محدوده شهرستان بستک، اعتراضاتی را به بار آورده که تصاویر زیر بازتابی از آن است.
مردم مركز بخش كوخرد شهرستان بستک به مصوبه جدیدی معترضند که مدعی هستند استانداری هم از آغاز با آن مخالف بوده و برای آن طرحی نداده است. آن‌ها بار‌ها در جلو فرمانداری تجمع کرده و خواهان درایت مسئولین در جلوگیری از اجرای تصمیم غیرمنصفانه‌ای هستند که بر پایه اطلاعات نادرست و نداشتن شناخت دقیق شرایط منطقه شکل گرفته است.

تلاش برای ایجاد تغییرات در تقسیمات کشوری و التهابات ناشی از آن، داستان قدیمی است که منافع ناشی از آن، از گران و ارزان شدن زمین تا ایجاد فرصت‌های جدید سیاسی و اقتصادی گرفته تا بهره‌برداری‌های سیاسی و انتخاباتی، بار‌ها بر اهداف مشروعی چون رفع محرومیت و تبعیض سایه افکنده است؛ دعواهایی که‌ گاه به راحتی به بهای جان مردم هم تمام می‌شود، باید به طریقی پایان پذیرد.

بازتاب زود هنگام این خبر درسایت های معتبر خبری کشور
 
tabnak.ir و به زودی در دیگر سایت های خبری هم مشاهده خواهیم کرد
 منابع:


سالروز درگذشت شاعر حاجى عبدالواحد راستى كوخردى

سالروز درگذشت شاعر حاجى عبدالواحد راستى كوخردى

  • امروز 12 آوريل سالروز درگذشت شاعر حاجى عبدالواحد راستى كوخردى مى باشد.

 
شاعر حاجى عبدالواحد راستى کوخردی
 
  • در روز پنجشنبه ۱۲ أوریل سال ۲۰۱۲ میلادی در شهر رأس الخیمه در امارات متحده عربی شاعر خوش آوازه كوخرد در سّن (۸۴) سالگی این دار فانی را وداع گفتند.
  • حاج عبدالواحد راستى فرزند أحمد ( 1349_ 1433 ) هجرى قمرى ، یکی از شاعران شیرین سخن دهستان كوخرد در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران بود. نام کامل وی: (حاج عبدالواحد أحمد عبدالله (أودُل) راستى) ، وی در اشعارش (راستى) و گاهى هم (أبن احمد) تخلص می كرد. « راستى » ازآغاز زندگی علاقه خاصی به شعر و شاعری داشت.

 

  • « شاعر راستى » به سال 1349 هجری قمری در روستای كوخرد مركز بخش كوخردشهرستان بستک متولد شده . وی در سن هفت سالگی طبق روال معمول آن دوران به مکتب خانه رفت وقرآن مجيد را ختم كرد. در دوران كودكى به همراه خانواده أش به «  امارت شارجه » كوج كردند ، وپس از مدتى دوباره به اتفاق خانواده أش به كوخرد برگشتند.

 

  • حاجى عبدالواحد راستى در جزء أولين گروهى از جوانان كوخردى بودند كه در زمان حكم رضا شاه پهلوى به خدمت سربازى اعزام شده بودند كه عبارت بودنداز: راستى، عبدالله حسن، عبدالله ملا محمد افراز، احمد نور سرباز، احمد سرباز، و حاجى محمد احمد مظفر.... حاج عبدالواحد راستى در هنگام اعزام ودر عرض راه اين دوبيت شعر را مى سرايد:
پسينگاهى كه ماشين فول مى رفت   هواى شش نفر مشمول مى رفت
خدا داند كه « راستى » بد نگويد   لب دريا وآب شور مى رفت
  • «حاج عبدالواحد راستی» در روز بنجشنبه ۲۰ ماه جمادی الأولی ۱۴۳۳ هجری قمری برابر با ۲۴ فروردین ۱۳۹۱ شمسی، موافق با ۱۲ أوریل سال ۲۰۱۲ میلادی در شهر رأس الخیمه در امارات متحده عربی در سّن (۸۴) سالگی فرت كردند.
  • بمناسبت سالروز درگذشت شاعر كوخرد حاجى عبدالواحد راستى شاعر خوش طبع كوخردى اين شعر زيبارا از اشعار شاعر فقيد به علاقه مندان شعر و ادب تقديم مى كنم:
بسال هزار چهارصد وده بعد از هجرت   خداوند کل عالم داد رحمت
تمام کوه ولمبیر ودشت صحرا   بکرد خلاق عالم باغ وجنت

********************

چند کلام درباره سال جدید   در سماء بسیار أبر آمد پدید
مردمان خوشحال گشتند با أمید   این چنین سالی نمایان آمــده
ألف چهارصد بود بعداً دَه زیاد   غلغلی أندر سماء از نو فتاد
کل عالم گشته أند فرحان وشاد   أبر و برق و رعد و باران آمــده
چند شب و چند روز مطر آمد چنین   تاکه شد سیراب تمام روی زمین
رحمتی أز فضل رب العالمین   برجمیع کل أنسان آمــده
بعد چندین روز زمین گشت پـُر بهار   خلق رفتند از یمین و از یسار
شکر حَق کردند و حَمد کردگار   همچنین نعمت فراوان آمــده
بَشكَرو با « سد جاويد » ديدنى   «باقی احمد» هم مقام ماندنی
هم أكال بود و بهار خوردنى   نانکی بیرون فراوان آمــده
بس قشنگ عالی وخیلی جوان   نام آنجا هست «محمد حاجیان»
باصفا بود پـُر زگُلهای کَلان   بوی ریحان فراوان آمــده
« ممد آباد » خوش مقامى در وطن   جای تفریح است برای مرد و زن
بازهم أز وصفش بگویم چند سخن   در جوانی ماه تابان آمــده
«باغ زرد» است با جمال باکمال   «سد تاریخش» بود چندین سال
جاى آسايش بود در كل حال   مثل بلبل در نواخان آمــده
چون رسیدم من به «جابر» بیغمین   مردم پـُر مهر آنجا این چنین
با تـُلُمبه می‌کشند آب از زمین   پـُر زسبزی فراوان آمــده
غربی جابر «کُل کادی» بود   جای بسیار خوب و آبادی بود
هم فرح بخش است و آزادی بود   از وجود شیر مردان آمــده
نوگلی باشد میان گلعذار   «مؤه مُهمَد» نخلهای بی شمار
جای مردان شریف در یادگار   چون شبَنبُو ، بوش به میدان آمــده
هم « فصيل شيخياء » محترم   بس برزگ بودند پـُر مهر و کرم
نام نیکشان در جهان ماند لاجرم   خاندان پاک خانان آمــده
هست «گلاله» پـُر زگُلهای جوان   هم سفید ونیلی وهم ارغوان
بُد هميشه ازدحام از زايران   این چنین فصلی به میدان آمــده
دشت وصحراء « ترارو » پـُر بهار   « رود مهران » جارى است از يسار
از بهار خوردنی بی شمار   هم « أكال » و « خير » فراوان آمــده
« كاد ممدى » است مكانى دل نشين   هركسى زانجا گذر كرد بيغمين
از گیاهای دوایی گل بچین   این همه از فضل منان آمــده
« كنخور » عظيم و غزالان بى شمار   مردمان میرند از بهر شکار
هم به تابستان و پائیز و بهار   این چنین لطفی ز یزدان آمــده
می‌کنم حَمد خدای لایـَنام   کُو بُوَد خَّلاق مَجمُوع آنـام
صدهزاران عطر صلوات وسلام   بر رسول و آل و أصحاب آمــده

منبع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
  • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.

 

 

همه جا نام كوخرد زنده است

همه جا نام كوخرد زنده است

  • همه جا نام كوخرد زنده است، حوادث گوناگونى بركوخرد رخ داده است، وكوخرد (سيبه) از اين كشمكشها وغوغاها وآمد ورفت ها و وقايع وحوادث تاريخ بركنار نمانده، روزگارى بس آباد ودرخشان و روزگارى نابسامان داتشه است، اما كوخرد از همه ى اين حوادث پيروز بيرون آمده است وسربلند مانده است.
    سلام اى شهر كوخرد مسكن راز   سلام اى مهد عشق ومدفن راز
    سلام اى شهر سيبه شهر خوبان   كه آن را دوست بداريم از دل جان
    سلام اى مردم شهر دليران   بپاخيزيد همچون شير غران

     

    • كوخرديها در چهار گوشه ى دنيا پراكنده شده اند، کمتر كسانى در جهان یافت می شود که پس از خود، مانند كوخردى ها، نام نیکی از خود بیادگار گذاشته باشند. مردمان قديم كوخرد (سيبه) ، مردمانى بزرگ، بخشنده، و نیکو خواه بودند.

     

    • پس از حمله صادقخان به كوخرد (سيبه) وتسخير قلعه سيبه توسط نيروهاى صادقخان، وقتى خبر اشغال قلعه سيبه به تفنگداران ومردمى كه در قلعه توصيله در گرى زامردان در كوه ناخ بناه گرفته بودند رسيد، آنها براكنده شدند وهر گروهى رو به جايى گذاشتند وحتى بعضى از آنها به مسقط و عمان و زنگبار و هند رفتند.
    سلام اى قلعه سيبه وآماج   كه صادقخان برد آن را بتاراج

    صورة معبرة عن قلعة سيبة

  • قلعه سيبه ـ كوخرد

    • كوخردى ها به هرجا كه رفته اند يادگارهاى شيرينى از خود بيادگار گذاشته اند، چنانكه در اين عجاله بيان مى كنيم: (یرد کوخردی) شهرستان پارسیان كوخردى ها بنيانگذارى كرده اند، ( روستاى کنار سیاه ) فرامرزان اصالتاً كوخردى هستند، (محله كوخردى) در شارجه ، وكذلك كوخردى ها به هند و زنگبار نيز رسيده اند، همچنين كوخردى ها در مسقط وعمان سكونت گذيده اند، چنانكه در قله جلالى در مسقط نگهبان قلعه بودند، وازمناطق گسترده عمانات دفاع مى كردند وشعر مى سراييدند:
    وطن که ناخوش است تاکی نشینم   روم تا روی بدمیلان نبینم
    روم در مسقط و برج جلالی   مواجب گیرم و بی غم نشینم

     

     

    • من از اين قلعهٔ مَهيب (قلعه جلالى) كه در فراز شهر مسقط قرار دارد، ديدن كرده ام. با اجازه نگهبانهاى فعلى قلعه گشتی درآن قلعهٔ مَهيب زدم و لحظه اى در مكانى كه نگهبانان كوخردى مى ايستاده اند به يادگار آن بزرگمردان باغيرت كوخردى ايستادام... درود به كوخرد ومردم باغيرت كوخرد و پاينده وسرفراز باد كوخرد.

     

    • هرچند مردم رفتند وآمدند بازهم كوخرد، كوخرد ماند، وهرگز نام كوخرد محو نشد و نخواهد شد، آدمها مى روند اما وطن مى ماند، بارها كوخرد توسط باران هاى سيل آسا ويران شده است أما نام كوخرد جاودان مانده است ومردم كوخرد دوباره آن ويرانه ها را با همت بلند و اراده پولادین خود كوخرد را از نو ساخته اند ونام كوخرد جاودانه مانده است. امروز نيز مردم وجوانان باغيرت كوخرد از نام  (كوخرد تاريخ)  حمايت مى كنند، وهرگز نمى گذارند دست ناكسى به كوخرد تجاوز كند.

    مَنظَر وَاجِهَةُ القَلعَةِ الأَمَامِيَّة، مارس 2008م.

     
    قلعهٔ مَهيب جلالى که کوخردی ها درآن نگهبان بودند
     
     
     
     
     
     

    جستارهای وابسته

 
قلعه جلالی (مسقط ـ عمان)

منابع

  • محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد) ، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
  • محمدیان، کوخری، محمد، “ (به یاد کوخرد) “، ج۱. ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی  
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید»   
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

 Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab kukherd sarzamin shaeran1.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg

SHERENO.37.jpgBeyad.2.jpgMohMad.1.jpgSHERENO.35.jpg

منبع:awayeseebah 

 استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى 

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس  

منبع:awayeseebah 

حاجی جعفر پالاش (نخستین دکتر داروساز کوخرد)

حاجی جعفر پالاش (نخستین دکتر داروساز کوخرد)

 
مقال عن الدكتور في صحيفة سلام سيبه
 

پیرمردى باوقار

پیرمردى باوقار

پیرمردى باوقار
 

پیرمردى باوقار

چه كسى اين پیرمرد باوقار را مى شناسد؟

مطلوب نام شخص .... و  نام روستا

اينجا!

سرچشه اى است در يكى از روستاهاى توابع بخش كوخرد در شهرستان بستک

سر يک چشمه اى را داشت منزل

 **

به خوبى بهتر از جان وتن ودل

منتظر نظرات خوبتان هستيم...

به به،، به شاعر خوش طبع كوخرد بيقرار عزيز.

بيقرار كوخرد جواب مى دهد:

گمونم اسم او باشد عليشاه

 **

نشستين بركه بند بربار عُليا

چون ديدم جناب بيقرار كوخردى جواب سؤال ما با شعر داده بودند، ديدم لازم است در جواب كمنت ايشان هم شعر باشد چنين گفتم:

چنين است دوست خوبم بيقرارا  

 

بود نامش (محمد حاج عليشا)

نشسته با محمديان صبحگاهى 

 

كنار چشمه بند (بُوچَشمَه) بربار عُليا

گذارم شد به بربار بارفيقان 

 

به سال (1993) از ميلاد عيسا

خداوندا بيامرزد عليشا 

 

نصيب وى كند فِردُوس اَعلا

اين تصوير در صبح روز شنبه 10/1/1993 ميلادى گرفته شده است، هنگامى كه عازم بربار شده بوديم جهت جمع آورى اطلاعات در مورد مناطق مختلف بخش كوخرد ، و تأليف

كتاب:(بياد كوخرد) ... در روستاى بربار اين بزرگوار را ملاقات نموديم كه با خوش روئى مارا پذیرفتند واطلاعات بسيار مفيدى از روستاى بربار در اختيار ما گذاشتند، خداوند حاج محمد عليشا (كدخداى بربار) را بيامرزد وبهشت برين نصيبش كند... انشاءالله

در تصوير فوق: شادروان حاج محمد عليشا كدخداى بربار، در كنار چشمهِ ى (بوچشمهِ بربار) در حال گفتگو با محمديان ، وياد داشت مطالب در مورد روستاى بربار  نشان مى دهد.

 

روستاى بربار

 

مسجد روستاى بربار

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg

منبع:awayeseebah  

 استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى 

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس  

منبع:awayeseebah 

پرندگان كوخرد

پرندگان كوخرد

BAR.k.84.jpg

تیهو

منابع :

کتاب: محمدیان، کوخری، محمد، “ «به یاد کوخرد» “، ج۲. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۳ میلادی.

كوخرد وطن ماست

كوخرد وطن ماست

كوخرد وطن ماست

  • عشق به زادگاه قصه ایست دیرینه. وطن یعنی پدر، مادر، نیاکان به خون و خاک بستن عهد و پیمان وطن یعنی هویت، وطن يعنى شرافت وعزت، وطن يعنى عشق ديار، وطن يعنى سيبهِ باستان، وطن يعنى كوخرد:
از قديم الأيام نام ده ما   سيبه خوش نام جان دل ما

 

  • تاریخ كهن كوخرد که روزی بزرگترین حاكم نشين منطقه بوده به دوران پيش از اسلام بر مى گردد، در طول تاریخ برای سرزمین كوخرد (سيبه) نام های متعددی بکار رفته که مهمترین آنها : «شهرسيبه» ، «كُوى خِرَد» ، «کوخرد (دیار عاقلان) » مى توان نام برد. اصل، ریشه سر آغاز و سر انجام همیشه وطن است، وطن یعنی نگاه هم وطن ودوست ، و هواى کوچه ی یار ، و هواى آب و خاک ، هر چقدر که دور شوی باز خاطرات گذر از آن کوچه پس کوچه‌های خاکی از یاد و آن صدای نم نم بارانی که بر سقف کاهگلی خانه لالاییِ خواب می‌شد از گوش نمی‌رود. 

كوخرد 

  • وطن یعنی كوخرد، و كوخرد يعنى سرای كوخرديان... كوخرد  هويت ملتى باايمان راسخ واستوار است كه هرگز زير بار جور وظلم وستم نخواهند رفت .. هرگز... غیر منطقی، و غیر ممکن است تاریخ قومی چون (قوم سیبه) «کوخرد» را نادیده گرفت، تاریخی که بر دل سنگ نقش بسته أست، استحالت دارد آن را محو و يا خذف ويا ادغام کرد.

قلعه سيبه ـ كوخرد

 صورة معبرة عن سد بز

شَالدَه‌هَا مَدفُونْ وُ سَاس‌هَا آشِکارْ   «سیبه» را آبَاد وُ «کوخرد» پَایدارْ
خَواستارَم اَز خُدایِ ذُواّلجَلال   حِفظ کُنَد مَردُم، وُ «کوخرد» اَز زَوال

 

  • چنین است که موطن آدمی در ناخودآگاه جای می‌گیرد، وطن یعنی بلندای كوه ناخ ، وطن يعنى شهر سيبه ِ باستان، وطن يعنى كوخرد (كُوى خِرَد)، كوخرد هويت ماست، وما کوخرد را دوست داريم، وكوخرد چنين مى ماند، چه آباد و چه ویران وطن یعنی ديار كوخرديان ( كوخرد وطن ماست ) ، كوخرد قطعه اى نيست كه آن را تحريف ويا ادغام گردد...

 

  • ماجرای ادغام نام (كوخرد) (« سیبه ») و چسپانده آن به روستاى هرنگ موجب نگرانی و نارضایتی و ناراحتی مردم کوخرد شده ، چه در داخل کوخرد، و چه هم در خارج از کوخرد. قشر وسیعی از مردم کوخرد ابراز نارضایتی خودرا اعلام کرده أند، و از آراء و تیترهای عجیب و غریب بعضی سایت‌های منطقه منتفر هستند.
  • با وجود اینکه (سيبه) تنها نامی است که نزد مردم منطقه بطور مستمر در طول هزاران سال قبل اسلام مشهور و بکار می رفته است ، كه بعد از ورود دین اسلام به ایران، چون که مردم فهمیدند دین اسلام پربایهٔ عدل و عدالت است،تمام مردم سیبه دین اسلام را می‌پذیرند، ودین اجدادشان که بت پرستی بود را رها ‌کرده و همچنین نام سرزمین خودرا از سیبه به کوخرد (دیار عاقلان) تغییر می‌دهند... 

 

 

  • امروزه گروهى تازه وارد ونا اگاه وجاهل كه هيچ درايتى به تاريخ گذشته كوخرد و تاريخ منطقه ندارند از روى جهل در صدد حذف اين تاريخ كهن هستند. بايد بدانند كه چنين تاريخى كهنسال هرگز خذف و ادغام نخواهد شد و كوخرد تا ابد كوخرد خواهد ماند، هرگز  (كوخرد تاريخ)  در روستاى كوچكى مانند هرنگ ذوب نخواهد شد و استحالت دارد آن را محو نمود.

كاروان سراى تاريخي  كوخرد

انسان ذو عقل و ذو بصیرت هرگز چنین اشتباهی نمی‌کند.

شَرح شُور اَنگیز عِشقِ «آن دِیَارْ»   دَم بَدَم آیَد وِصَال وُ ذِکرِ یَارْ
دَر غزل پیچید وَصف «این دِیَارْ»   « محمديان » ، نَالِید ز عِشقَش أَشکبَارْ
   

 

 

 

 
 

 

تقديم به دوست داران كوخرد
 

 

 

http://sarzamineshaeran.blogfa.com/post-90.aspx 

 استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه 

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى  

 

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس 

منبع 

  • محمدیان، کوخردی، محمد (بياد کوخرد ) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی  

 با تاریخ دیار کوخرد و منطقهٔ باستانی بخش کوخرد بیشتر آشنا شوید» 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

 منبع:awayeseebah  

*پژوهش و تحقيق استاد:محمدمحمدیان کوخردی  

کوخرد نگين تاريخ هرمزگان

  کوخرد نگين تاريخ هرمزگان

  کوخرد نگين تاريخ هرمزگان 


 
 
  • «كوخرد»: (كُوىِ خِرَد) (کوخرد نگين تاريخ هرمزگان) ، بازماندهِ سرزمین گذشتهِٔ مردم سيبهِٔ باستان، از «محلهٔ بُنجُرون» تا «زيارت» ، از «برکه لکشور» و «برکه هیل و میخکی» تا «كوه ناخ» ، از « برکه گِرد » و « حمام سیبه » تا «رودخانهِ مهران» ، از «ترنه» تا «سَد بُز» ، «كوه خآب» و « قله هاى كوه زير » و آسو ، محلهٔ بزرگى بنام ( سیبا) یا ( سیبه) بوده‌است، كه بخشی بزرگی از یک واحد جغرافیایی بنام شهرسیبه ، شهر تاریخی (ساسانی) است، این واحد جغرافیایی با تنوع اقلیمی و زیستی خود دارای ویژگیهای بارزی است که در نتیجه آن وحدت فرهنگی سيبه را سبب شده‌است، سرزمین کوخرد که در زمان زرتشتی بنام «شهرسیبه» معروف بوده‌است بیش از پنج هزار سال قبل از اسلام تاریخ دارد و سرزمینی آباد و پر رونق بوده‌است. سرزمینی که مسکن قومی بزرگ مانند قوم «سیبه» بوده‌است بی شک آنقدر بزرگ وانبوه وپرجمعیت بوده که نه تنها مردم دردامنه ارتفاعات کوهستانی و دشتهای معتدل شمالی و جنوبی آن زندگی می‌کرده‌اند، بلکه جبر طبیعت و مقتضیات جغرافیائی آنهارا به نقات مختلف و اطراف «شهرسیبه» پراکنده ساخته ودر کوه ودشت وبیابان و دره وصحرا وبر فراز کوه‌های بلند زندگانی می‌نموده‌اند. سرزمین سیبه در روزگار باستان بسیار بزرگ وپهناور وآباد بوده است، تا آنجا که گفته‌اند «سیبه» مرکز حکومت بوده‌است وحاکم سیبه از هشتاد روستای توابع خود باج وخراج می‌گرفتند. روستاهای آباد وپرجمعیت ودهقانهای کار آمد وقانع وپرکار و یکتا پرست، صداقت وصفای باطن، درستی وپاکی مردم «سیبهِ باستان» زبانزد اقوام مجاور بوده وداستان‌های دل انگیز از بزرگواری مردم شهر تاریخی سیبه برزبانهای مردم مجاور و در درون سینهِ كهنسالان کوخرد به یادگار مانده‌است که هر شنونده‌ای آن را به تحسین وامی دارد. عبادت گاه بزرگ و پرشکوه «معبد سیبه» که جای عبادت پیشوایان وبخردان ودانایان « سیبه» بوده‌است از مملکت سبأ به «شهرسیبه» آورده شده‌است که مورد تعظیم وتکریم و تجليل همهِ مردم گبر، زرتشتی و ارمنی سیبه قدیم بوده، ودشت کاریان وجلگه آنرا به همین سبب «شهرسیبه» یک سرزمین آباد وپرجنب وجوش وپر فضیلت وپرمایه ساخته بوده‌است. خاک مستعد وحاصلخيز وآفتابى گرم ونيروبخش سرزمين سيبه كه همراه كاردانى وپشتكار مردم وايمان راسخ ساكنين سيبه قديم براى بهبود زندگى وكسب دانشهاى كشاورزى بوده است، وبا ايجاد قناتها وده ها چاهاى چرخ گاوى، ناحيه اى غله خيز وپر محصول وآباد وبى گرسنه ساخته ودشت هاى آن را بفراوانى غله وبسيارى دام مشهور نموده بوده است. به همين دليل گاهى بغداد گرمسير وگاهى بصره گرمسير ناميده مى شده است. اين چنين سرزمينى بزرگ وپر از نعمت هاى خدايى به تدريج با تحول زمان جلو رفته ودر روگار ظهور اسلام مردم «سیبه» دين اسلام پذيرفتند ودين اجدادشان كه بن پرستى بود رها كردند. پس از آن از مراكز رونق علم ودانش زمان شده بوده است. با مطالعه حوادث تاريخى «شهرسیبه» بأين نكته متوجه مى شويم كه اين سرزمين تاريخى و كهنسال گذشته از حوادث و وقايعى كه برآن گذشته است داراى علماء، شعراء، حاكمان برجسته، تيراندازان وجنگ جويان ماهر، نويسندگان ومشايخ برخوردار بوده است. وحاكمانى مانند خواجه احمد و محمدهاشم محمودشاه و خواجه محمد بوده است.همچنين داراى دانشمندان ومؤلفين نيز بوده وهست كه كم وبيش به نسبت دنياى خود در راه دانش قدمهايى برداشته وكتب خطى وآثارى از خود به جاى گذاشته اند. بی شک تمدن بشری مرهون نبوغ و خلاقیت مردمانی بوده‌است که سالیان دراز در این سرزمین پهناور زندگی کرده‌اند و در تعامل با جغرافیا و نظام طبیعی حاکم بر آن و در جریان روزگار، تاریخ فرهنگی وتمدن خود را آفریده‌اند . 

 بیاد کوخرد

                    خُوشا « کُوخِر» وُ دَشت لالَه زارَش

                                                  خُوشا فَصل بهار و گُلعَذارَش

                         دِیار و مَوطِن أَجداد مارا

                                                       خُداوَندا بدارَد پایدارَش

کوخرد (بهار سال 1990 ميلادى)
 
               خُوشا «نُزهَتگَهٔ» (۱) «شیخان» (۲) و «جابر»
 
                                                        رَنین بلبل اَز هَر شاخسارَش
 
               خُوشایَد «بشکرو» و «سد جاوید»
 
                                                  خُوشا أَفسانَه‌های « آبشارَش»
 

 

بشکرو
 
 
سد جاوید
 
               خُوشا «وابَند»(۳) وگُلگَشت «چُوریکُو» (۴)
 
                                                  خَریر(۵) آب شِنُو از «جُویبارَش»
 
               خُوشا «مرخاو»(۶) و «آب شیرینو»(۷)
 
                                             خُوشا آهوی چَشمان « شِکارَش »
 
 
صورة معبرة عن سد جابر
 
چوریکو سد جابر
 
               خُوشا نامی کِه ماند اَز «شهر سیبه»(۸)
 
                                            دِرَخشان چُون « قَمَر» بُود روزگارَش
 
               خُوشا آن « قلعه» و «حمام سیبه»
 
                                               خُوش آن تاریخ کِه ماند اَز یادگارش
 
               بَکوی «جَعفَرآبادَم»(۹) سلام ایست
 
                                                         صَبا گَر أُفتَد از آنسو گُذارَش
 

 

 
               اگَر داری هَوای « دَشت پاراو»
 
                                                   بَه هَر فُرصَت بُرُو دَر سَزَه زارَش
 
 
دَشت پاراو كوخرد و رشته قناتهاى آن كه تاريخش به دوران قبل از اسلام مى رسد

                هَوای «دهنو کوخرد»(۱۰) چُون گُل

                                                   اگَر یادی کُنَد فَصل « بَهارَش »

                کُجا رَفت شاهد رُوز جَوانی

                                                      که از دوستان بمانَد یادگارَش

                بَه هَر شَب آن جَوانان و عَزیزان

                                          کِه در «بازنگه»(۱۱) جَمع و اِنتِظارَش

               چِه جای وَصل و آن شَبهای مهتاب

                                                 خُوشا هِجران و آن شَبهای تارَش

               رَسَد گَر نامَهٔ « محمديان» بَه دُوستان

                                                              نگََِهدارَند اَز مَن یادگارَش

               سَلام مَن بَه «کوخرد» وارَسانید

                                                         کِه بنوازَد سَلام اَز یادگارَش

پی نوشت‌ها:

 

  • (۱) ـ نُزهَتگَه: جای تفریح، تفریحگاه.
  • (۲) ـ شیخان: (نخل شیخیا) ، (مُؤه شیخیا)، منطقه‌ای زراعتی است در جنوب دهستان کوخرد در بخش کوخردشهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این منطقه در شمال تنب جعفرآباد و در بادیه جنوبی کوخرد واقع می‌باشد.
  • (۳) ـ وابَند: (آب تقسیم کن سد جابر) جایی أست که آب سد جابر تقسیم می‌شود وبطرف نخلستان‌های «کل کادی»، «جابر»، و «جابر لوز»می رود.
  • (۴) ـ چُوریکُو: کانال دست ساز حفر شده در صخره‌ها که بوسیلهٔ آن آب سد جابر به سوی نخلها هدایت می‌شود.
  • (۵) ـ خَریر: ( خَریر آب ) صدای آب هنگامی که در دره چُوریکُو جریان دارد.
  • (۶) ـ مرخاو: پُشتخه مرخاو نام پشته‌ای است در جنوب دهستان کوخرد ازتوابع بخش کوخردشهرستان بستک و در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران. پُشتخه واژه‌ای است در گویش فارسی لارستانی به ویژه گویش کوخردی و معنی آن پُشتُه است، ارتفاعی نه بس بلند از زمین، تل، یا تپه است. پُشتُه درست بهمان معنی نجد که ربوه و نجد ، توده، معمولاً فلات گویند. همچنین در پارسی دری و در برخی گویشهای محلی هرمزگان بکار رفته‌است. این پُشتُه در جنوب نرگ مرخاو واقع شده‌است.
  • (۷) ـ آب شیرینو: ( او شیرینو ) ، (آب شیرین) نام منطقه‌ای است واقع در دهستان کوخرد در بخش کوخردشهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران. او شیرینو جائی بسیار زیبا وسر سبز در فصل زمستان وبهار، وتمام آبادانی و وسایل آسایش در آنجا موجود است گرفته از: برکهآب انبار خانه، کاروانسرا، چهارطاقی، آبریزگاه، باغ، نخلخرما، آشپزخانه، نمازگاه و تمام وسایل مورد نیاز موجود است، به اضافه درختان سرسبز کوهی مانند: سمر، سلم، کور، کنار و نادر (مورد) و نخل و سایر درختان و گلهای بهاری این منطقه زیباتر نموده‌است. او شیرینو جایگاه و زمین کشت (حاجی جعفر گَپ) است و درزمان بسیار قدیم در آن جا جو و گندم کشت می‌کردند. در پشتخه او شیرینو (پشتهٔ آب شیرین)، تُرُشُه، کُمپـُر، خیر، مِیل، و اکال بشکل غیر قابل تصور درست می‌شود، مردم درآنجا روزی بخوشی وشادی به سر می‌برند.پشته اوه شیرینو در ۹ کیلومتری جنوب کوخرد واقع است. در کوه‌های اوه شیرینو واطراف آن عسل به فراوانی بدست می‌آید.
  • (۸) ـ شهر سیبه: (کوخرد) یکی از شهرهای باستانی شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. این شهر تاریخی (ساسانی) در بخش کوخرد واقع می‌باشد.بخشی از این شهر تاریخی در حال حاضر زیر دهستان کنونی «کوخرد» مدفون است و روی بخش دیگری از آن گورستان، این دهستان قرار گرفته‌است. باستان‌شناسان از آن به عنوان شهر فراموش شده ساسانیان یاد می‌کنند.
  • (۹) ـ جَعفَرآباد: یا الجعفریه یا (مُوهِ مُهمَد) ، (نخل محمد) منطقه‌ای زراعتی از توابع بخش کوخردشهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع شده‌است. (جعفرآباد شهرستان بستک) روستای کشاورزی کوچکی است ، این روستای کشاورزی در بادیه جنوبی کوخرد ودر کرانهٔ رودخانه مهران واقع شده‌است. این منطقه در ۳ یا ۴ کیلومتری جنوب کوخرد واقع است.
  • (۱۰) ـ دهنو کوخرد: محلهٔ جدیدی که تازه احداث شده أست، ودر سمت مغرب (قبله) دهستان کوخرد واقع شده أست، این محله بنام (شهرک زیارت) نیز معروف أست.
  • (۱۱) ـ بازنگه: جای گاهی بوده که در زمان قدیم جوانان در شبهای مهتابی آنجا بازی می‌کردند، أما حالا مسجد عمر بن خطاب در آنجا واقع شده أست.

 

 

  • کوخرد: ۲۵ اردیبهشت ۱۳۷۲ شمسی.

 

منابع

  • محمدیان، کوخردی، محمد (کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
  • محمدیان، کوخردی، محمد. (وصف کوخرد) ج۱. چاپ دوم، دبی: سال انتشار ۱۹۹۸ میلادی.

 

بركه مَدعاجُون (محمد حاجيون)

بركه مَدعاجُون (محمد حاجيون)

برکه ساروجی مدحاجیون Mortar Madhajion Water Reservoir

 
بركه مَدعاجُون (محمد حاجيون)
 
  • بهار سال 1371 خورشيدى، تاريخ عكسبردارى:( 21/1/1993 ميلادى)
  • عكاس:محمدمحمديان
  • مرحوم شاعر عبدالوحد راستى كوخردى علا قهِٔ خاصى به اين مكان وساير اماكن «پَس رُو» (پُشت رودخانه) داشته است، قصيده‌ای بسيار دلنشين در وصف منطقه (پَس رُو) سروده است كه شامل 36 بيت است، چند بيت از آن براى عزيزان مى گذارم:
  • شادروان چنين مى سرايد:
« بَشکَرو » با سد جاوید دیدنی   «باقی احمد» هم مقام ماندنی
هم اکال بود و بهار خوردنی   نانکی بیرون فراوان آمــده
بس قشنگ عالی وخیلی جوان   نام آنجا هست «محمد حاجیون»
باصفا بود پـُر زگُلهای کَلان   بـــوی ریـحـان فــراوان آمــــده
«مَمَد آباد» خوش مقامی در وطن   جای تفریح است برای مرد و زن
بازهم أز وصفش بگویم چند سخن   در جوانی ماه تابان آمــده

 

  • حرف آخر
  • از اينكه چند صباحى در خدمت دوستان و عزيزان بودم بسى مسرور بودم، در اين مدت نقطه نظرهاى متعددى موافق و مخالف از جانب دوستان به اينجانب رسيده است، كمنت هاى شخصى زيادى و ايميل هاى بسيارى از جانب دوستان موافق و مخالف دريافت نموده أم ، عزيزان محبت هاى فراوانى به اينجانب داشته اند، اما گروهى نيز بيش از حد محبت نموده أند، على كل حال ، چه آنهايى كه تحقيقات بنده را نادرست مى پندارند، و چه كسانى كه گفته ها ونوشته هاى اينجانب را واقعيت اعلام نموده اند و از اين تحقيقات ابراز خشنودى و رضايت داشنه اند، من از هردو گروه سپاسگذارم به خاطر اينكه نوشته هاى وبلاگهاى بنده را مورد مطالعه قرار داده اند، از جميع دوستان و آشنايان وهرآنكس كه ساعاتى از وقت خودرا صرف خواندن مطالب وبلاگها نموده اند تشكر مى كنم.
  • متوقع و ملتمس ومرتجي از قارءان و مطالعه كنندگان و شنوندگان مطالب وبلاگ، چنان است كه چون از فوائد مطالب اين وبلاكها مستفيد گرديدند، نويسنده را هم در سلک حاضران خاطر شريف و محفل منيف شمارند و بدعاى خير ياد آورش فرمايند.
  • واگر سهوى يا اشتباهى ازطرف اينجانب صدور يافته باشد بقلم عفو محو فرمايند و معذورش دارند، چرا كه در اين زمان پرفسق و پرجور و پر عصيان انسان را از نسيان خالى نيست.
  • در پايان از درگاه ايزد منان خواستارم كه هميشه مردم كوخرد پيروز و سرفراز باشند.
  • كوخرد آباد و سيبه ماندگار

 

«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»   
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

منبع:awayeseebah 

*پژوهش و تحقيق استاد:محمدمحمدیان کوخردی