محمد افراز كوخردى

  • طبق سیاستوبلاگ آوای سیبهمبنی در معرفی شاعران دیار کوخرد، این وبلاگ افتخار داشته تا امروز بیوگرافی ۹ شاعر از شعراء دیار (کوخرد سرزمین شاعران) را به رشتهٔ تحریر درآورد ودر اختیار خوانندگان عزیز قرار دهد.
  • شما نیز دوستان عزیز می‌توانید دوستان وعزیزانی که می‌دانید از موهبهٔ شعر وشاعری بخوردارند به ما معرفی نمایید، و بیوگرافی آن عزیزان به آدرس وبلاگ ارسال فرمایید.

محمدافرازكوخردى

شاعر محمد  افراز كوخردى

«شاعری خوش آوازه از دیار سرزمین شاعران کُوخِرد»(9)

  • محمد افرازفرزند عبدالله (۱۹۵۲_ ....) میلادی، یکی از شاعران ترانه سرای محلیدر دهستان کوخرددر (بخش کوخردشهرستان بستکدر غرب استان هرمزگاندر جنوب ایران است. نام کامل وی: ( محمد عبدالله ملامحمد عبدل احمد محمدشریف حاجی )، وی در اشعارش گاهی (کُوه نَوَرد) و گاهی «بلبل جابر» تخلصمی‌کند.

شاعر درباغ شخصی خود در منطقهٔ جابر ـ (باغ مُلا اَفراز) کوخرد
 
چون رسیدم من به «جابر» بیغمین   مردم پـُر مهـر آنجا این چنین
با «تـُلمُـبه» می کشند آب از زمین   پـُـر زسبــزی فراوان آمده
 
«عبدالواحد راستی»
 
رَفتیم بَه «باغ مُلا»، گُوییم الله الله   آب زُلال برکه، بارد و مُنعِش آمـَدْ
آنسُو کِه میوه را، خُوش طَعم و دِلرُبا را   از باغ «مُلا اَفراز»، از شَهد خوشتر آمـَدْ
 
«محمدمحمدیان»
http://sarzamineshaeran.blogfa.com/post-99.aspx
 
زندگی
  • «شاعر محمد افراز کوخردی» به سال ۱۹۵۲ میلادی در شهر «شارجه» در «امارات متحده عربی» متولد شده. وی در سّن هفت سالگی طبق روال معمول آن دوران به مکتب خانه رفت، ونزد شیخ مصطفی ملا، و حاجی ملا محمد شریف شاکر، و سید عبدالله سید رضا، و ملا محمد امین تعلیم کرد. شاعر در عمر ۱۴ سالگی عازم بحرینشد و در شهر المحرقمشغول کار شد. همجنین شاعر به کشورهای قطرو اماراتمتحده عربی،سفر کرد. واکنون در باغ شخصی خود در جابردر کوخرد زندگی می‌کند.

آغاز شاعری

  • « شاعرمحمد افراز» در عمر ۱۸ سالگی شروع به سرودن شعر نمودند، شاعر کوخرد ازآغاز نوجوانی علاقه خاصی به شعر و شاعری  داشت، و زندگی را در کویر وصحرا و در بهار سرسبز آغاز نمود.
  • وی اولین قصیده‌اش بنام ««دستم به درگاه خدا»» در (جابر) سروده است:

 

دَستَم بَه دَرگاه خُدا   ***  مُوگَه اَکنِم تَزبَهر دُعا
خیلی وَقتِن اَغُربَتِش   ***  دُوری بَسِن اَدِه بدا
  • نمونهٔ اشعار

یارجانی

 

قدت باریک وچشمانت غزالی   که صورت قرص ماه رنگ اناری
دماغت چون قلم ابروت کمانن   لبان تو معطر گل بهاری
کجا آن روز که مونگ که آشنایی   فراموش ناکنم ای یار جانی
موبست پیمان که بم باهم وفادار   موچون مجنون و تو لیلی ثانی
اگشتش ته بهار زیر ولایت   زدست مو تکه خیلی شکایت
بکن طاقت ببش صبار و مسرور   مریز اشکت چون ابر بهاری

یادی از پس رو

 

چه خوش بود در تابستان پس رُو   نسیم باد خُنُک میامد از سر کوه
نَه بَرق نَه پَنکَه داشتیم ونه یخچال   آب از «آب أنبار» بود خُنُک و زُلال
هرتابستانی می‌آمد باران سه وچهار   بندها پُر از آب بود ودشتها پُر بهار

برکه محمدیان

 

فَصل باران وبَهار و گَشت دَشتْ   فارس ما زندَه شد از لُطف حَقْ
بُرج مَرداد دِن بَرُون، و بَهار شَهریما   کُوهِ صَحرایِ شیرینُو پُر دِرَختْ
آن خداوند جَلیل مَایَشاء   سبز وخُورَم کَرده کُوه ودَرَهَا
دَشت و کوه‌های شیرینو زندَه کَرد   پیر و جاهِل(۱) می‌روند صُبح ومَساء

***********

 

چَند خانَواده هَمَش دَست جَمی   «برکه محمدیان» رَفتیم دیدَنی
بهار تازانو بهمن(۲) موج شه زت   «برکه محمدیان» بدا دیدَنی
فَصل خَشی دِن رُوز باد و بَرونگ   کاروان‌سرا پُردِن هَمَش مَرد و زنُنگ
برنج بریان تِه مَطبَخ دَم مُوکِه   چاهی اَلِه تَش سُفرَه مُونگ کَته
غالی مُون کَشته زره سُمر لُوزی   جای تُوخالی بفَرما بدا هُنی
هوا سیادِن بَرُون یَـر یَـر اَهُـند   از دُوبَـندِ سُمرُو آو ازیر اَتـُند
کَرتُنگیا پُر از بَهار خُوردَنی   خلل و کمپُر و تُرُشُه و نانکی
لِه پُشتخه قبله دگر یک برکَهی   «برکه محمدیان» با کُوچ جَمی
پیباه «بُوَه گَپ» تِکِه دَرواه اُداتْ   گشت شیرینو مُوگَه مَیاد اَتاتْ
ازشَرق برکه چَندتا نَخل دیمْ   أهشم نشین دِن اَوَل از قَدیمْ
اوه شیرینو پُر از خیر و اَکال   دَر مُوسِم گُل و اَیام بَهار
پُشتخه اوه شیرینو مکان مُوندَنیْ   زره چارتاخی مُوکِس دَست جَمیْ
گُلهای بَروز و اسکو هِن جُوُون   بدا ای جانی شیرینو دیدَنیْ
زره چارتاخی صَفا و دِلنشین   «برکه محمدیان» بدا دیدَنی

برکه محمدیان ـ اوه شیرینو ـ کوه جنوب کوخرد 
 
    
عكس از:عبدالغفار عليرضايى 
تفریحگاه برکه محمدیان ـ کوخرد
 
                                                   نماز ظهر 
 
برکه محمدیان ـ کوخرد
 
  • دوبیتی‌ها

تاریخ بنای سدهای کوخرد

سد شمو

 

شمُو سَد عَظیمیست ای رَفیقانْ   حُدودِ «تـَپَه ره» تادِلخِه آودونْ
بساختن حافظ کوخرد دلیرانْ   که سیی سال یک دفع می‌کرد ویرانْ

سد جاوید

 

سَد جاوید پُر از آب زُلالِن   که جای تفریح وجای شکارن
در ایام بهار و فصل زمستان   اگردن مهوشان گشت گُذارن

سد جابر

 

بَنای سد جابر سال هجری   که دَر الف دُوصَد ودَوازه بودی
ز اقوال کهن‌سال‌های امروز   به ما تاریخ سد دادن ایدوست
سد جابر ساختند از سنگ و صاروج   بسی زحمت کشیدن ملت آن روز
برای ساختن صاروج معروف   دِگاگ (۳) بَر دُوش کوبیدن شب و روز
هنوزا سد جابر رو برا اَستْ   که در ایام باران سیل آب استْ
بُریدَن خندقی از شرق آن سد   که آب سد در آن جاریست مُرَتـَب
بُریدن جابریان باطِـنِ کوه   به لهجه یِ محلی است چُوریکُو *

 عكس از:عبدالغفار عليرضايى
سد جابر ـ کوخرد

سد بـُز

 

هَمان سدی که گویند مال بُزهاست   حقیقت بشنو از من اکنم آغاز
شروع سد بز کرد «جَعفَرگّپ»   که در تاریخ بودی اَلف ویک صَد
هَمان جعفر که داشت بُزهای بسیار   فروخت نصفش شروع و دست برکار
بساخت سدی محکم از سنگ و صاروج   که آثارش هنوزا هست امروز
بُز و میش زیادی در هَمان روز   فروخت وخرج سد کرد آن دل افروز
بکرد تکمیل آن سد «جَعفَرگّپ»   که آب جاری کند از شرق و تا غرب
بحکم کردگار حق داور   پس از تکمیل سد گشتند میسر
مدعاجون و بک احمد و شرق جابر   ز مَدی آباد و بشکرو هم شامل
دگر «باغ زرد» و نخل‌های اجداد   که از فضل خدا گشتند سیراب
در ایام بـَرون از آب این سد   تمام بندها شان پُر ز رحمت
که در سال هزار و سی صد ویک   ولی افسوس که سیل آن سد بشکست
پس از فوت آن مرحوم «جَعفَرگّپ» (۴)   کسی قادر نبود تعمیر کند سد
هنوز ویران خُردَه تِکَه تِکَه   که آن سد عَظیم سیلاب بُرده

 
آثار سَد بُـز (سد تاریخی کوخرد) در درواه بست گز

شاعر: محمدافرازكوخردى 
شاعر در دوران جوانی
 
پی‌نوشت‌ها:
  • (۱) ـ جاهِل:جَوان به گویش محلی.
  • (۲) ـ بهمن:نوعی گیاه بیابانی أست که در فصل زمستان هنگام بارندگی بطور گسترده أی می‌روید، و خوشه أی شبیه به خوشهٔ جودارد. خشک آن به نام (پودار) أست به گویش محلی. مرتع حیوانات أست، وچون این گیاه در ماه بهمن به کلی خشکیده وبرای مصرف چهارپایان مورد استفاده أست، به همین نام نامگذاری کرده أند.
  • (۳) ـ دِگاگ:افزاری برای کوبیدن ونرم کردن صاروج در آن دوران بود. افزار: afzar : هرچه که بدان کاری انجام دهند. آلتی که پیشه وران وکارگران با آن کار کنند، مانند: اره، تیشه، چکش، داس، وغیره.
  • (۴) ـ جَعفَرگّپ:حاجی جعفر گَپ بن محمد بن احمد آل جعفر ، کنیت وی: ابوالمجاهد. ایشان جد چهارم دکتور (داروساز) کوخرد (حاجی جعفر پالاش) هستند.
  • (*) ـ چُوریکُو  :مطلب چُوریکُو در اینجا بخوانید:
  • http://awayeseebah.blogfa.com/post-314.aspx

جستارهای وابسته

منابع

  • محمدیان، کوخردی، محمد، (شهرستان بستک و بخش کوخرد)، ج۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.
  • محمدیان، کوخردی، محمد ( کوخرد سرزمین شاعران) ۱. چاپ اول، دبی: سال انتشار ۲۰۰۵ میلادی.۵ میلادی.
  • الکوخردی، محمد، بن یوسف، (کُوخِرد حَاضِرَة اِسلامِیةَ عَلی ضِفافِ نَهر مِهران Kookherd, an Islamic District on the bank of Mehran River) الطبعة الثالثة، دبی: سنة ۱۹۹۷ للمیلاد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«با تاریخ دیار کوخردو منطقهٔ باستانی بخش کوخردبیشتر آشنا شوید»
 
SHERENO.35.jpgMohMad.1.jpgBeyad.2.jpgSHERENO.37.jpg Ketab kukherd sarzamin shaeran1.jpg  

Ketab kukherd sarzamin shaeran.jpgKetab parandegan kukherd.jpgR.ARU.15.jpgKetab sarzamin shaeran.jpg 

 منبع:awayeseebah  

*پژوهش و تحقيق استاد:محمدمحمدیان کوخردی  

استاد محمدیان را در کنار پروفسور M.M.Bigani رئيس دانشگاه

پزشكى بمبئى و رئيس هيئت مديره بيمارستان بريدج كندى بمبئى  

باکمال تشکر از دکتر لطیفه جهت ارسال عکس