گز پرو

گز پرو gez e peroo مشهورترین و کهنسال ترین درخت در دهستان کوخرد بود که بارها کشاورزان دیم کار و عابرانی که به سوی پشت رودخانه مهران به جابر، باغ زرد ، موه مهمد، کل کادی و موهشیخیا و ... میرفتند و یا از آنجا بر میگشتند، در سایهٔ آن خستگی راه را از تن خود به در میکردند. این درخت بارها و بارها سایبانی بوده برای کشاورزانی که در اطرافش جو و گندم درو میکردند و برای صرف غذا سفرهٔ خویش را در سایهٔ آن پهن میکردند. تا جایی که اهالی به یاد دارند، هنگامی که عابران گرفتار باد و باران شدید میشدند، تنهٔ تو خالی گز پرو سر پناهی بود که کودکان معصومی را از گزند باد و باران دور نگه میداشت و اکنون همان کودکان دیروز که سالیانی از عمر خویش را سپری کردهاند، به دیدار این درخت نقش بر زمین شده میآیند و خاطرات آن روزها را برای جوانان امروز تعریف میکنند و برای آن افسوس میخورند.
- آقای عبدالخالق فرخزاد شاعر خوش ذوق کوخرد نیز در زمان سر سبزی گز پرو ، شعری به زبان محلی کوخردی در موردش سرودهاست که در اینجا میخوانیم:
|
یادگاریش از زمانهای کهن |
|
ای گِزِ پرو بگو با مو سخن |
|
استوارش سربلند و ماندگار |
|
تا که دنیا هِن تو هم بِش پایدار |
|
تو بگو با مو ، خوت اَدور اُندِسِش |
|
یا که تَی اُندِه و اشْ شُنوسِسِش؟ |
|
تو زَمونِ کوچکی خوت تَیاد؟ |
|
آن هوای گرم و بادِ تَشباد؟ |
|
گَپ بِزِن از روزی ی فصلِ بهار |
|
از جَوونی خو و آن روزگار |
|
از نهیبِ وزشِ بادِ شَمال |
|
یک کمی هم در اِبارَهٔ بِنال |
|
چند نمونه مُرْوْ، لِه تینالُت بگو |
|
از کِیَتْ تا دِلَکو و بُلبلو |
|
پرورش اُتْ دَدِه لِ سینهٔ خو |
|
راست بگو از دلِ بی کینهٔ خو |
|
وقتِ بِچْ شونْ پَلخار بی خوشحال بُدِش؟ |
|
از غم و غصه شْ بگو آزاد بُدِش؟ |
|
وقتِ که آن مَرد شاخَت اُشْ بلی |
|
تو ز ظلمش بگو فریاد اُتْ کشی؟ |
|
نا خودآگاه حرفِ بَد اُند بر لبت؟ |
|
پُر زِ فحش و ناسزا هم بی کَپُت؟ |
|
نه، اَ فهمِم که اُتِن طاقتِ درد |
|
طاقت هوای گرم و بادِ سرد |
|
پس تحمل اُتکردِه اَرّه و داس |
|
وقتِ درد اُندِه خدا اُتکِردِه سپاس |
|
هر چه تیغ و داس و تیشه از تو دور |
|
قبر آن که تو اُشْ شُنوس بیت پرِ نور |

- نقل شده از کتاب:(کوخرد سرزمین شاعران)
در اين وبلاگ سعی بر اين است تا اطلاعاتی در مورد بخش كوخرد و مناطق اطراف شهرستان بستک و استان هرمزگان به بازديد كنندگان عزيز ارائه شود.