گز پرو نام درختی تاریخی در منطقهٔ کوخرد واقع در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران. بود..  گـََز یا گِز درختی است کهنسال، این درخت به علت رسیدن ریشه‌اش به آب سطحی زمین عمر طولانی می‌آورد، گویند که در بعضی مناطق گرمسیر بیش از هزار سال عمر کرده‌است. غالباً بیشترین ارتفاع این درخت به ۱۰ تا ۱۵ متر می‌رسد. درخت گز از خانوادهٔ Tamarix است و در نقاط مختلفی از دنیا از جمله ایران می‌روید.

 
گز پرو


گز پرو   gez e peroo مشهورترین و کهنسال ترین درخت در دهستان کوخرد بود که بارها کشاورزان دیم کار و عابرانی که به سوی پشت رودخانه مهران به جابر، باغ زرد ، موه مهمد، کل کادی و موه‌شیخیا و ... می‌رفتند و یا از آنجا بر می‌گشتند، در سایهٔ آن خستگی راه را از تن خود به در می‌کردند. این درخت بارها و بارها سایبانی بوده برای کشاورزانی که در اطرافش جو و گندم درو می‌کردند و برای صرف غذا سفرهٔ خویش را در سایهٔ آن پهن می‌کردند. تا جایی که اهالی به یاد دارند، هنگامی که عابران گرفتار باد و باران شدید می‌شدند، تنهٔ تو خالی گز پرو سر پناهی بود که کودکان معصومی را از گزند باد و باران دور نگه می‌داشت و اکنون همان کودکان دیروز که سالیانی از عمر خویش را سپری کرده‌اند، به دیدار این درخت نقش بر زمین شده می‌آیند و خاطرات آن روزها را برای جوانان امروز تعریف می‌کنند و برای آن افسوس می‌خورند.


 
گز پرو  که بیش از یک سال بود كه  خشکیده بود، همچنان استوار و پا بر جا در زمین مانده بود تا نشانه‌ای از قدمت و دیرینگی این سر زمین باشد. اکنون که کوخرد در حال پیشرفت و ترقی است و بارش‌های فراوان باعث سرسبزی و آبادانی این بخش تاریخی شده‌است، خاک نمناک و مرطوب اطراف گز بی وفایی کرد و نتوانست آن را سر پا نگه دارد. دوشنبه پنجم بهمن ماه سال یکهزار و سیصد و هشتاد و سه گز پرو  نقش بر زمین شد.

 

  • آقای عبدالخالق فرخزاد شاعر خوش ذوق کوخرد نیز در زمان سر سبزی گز پرو ، شعری به زبان محلی کوخردی در موردش سروده‌است که در اینجا می‌خوانیم:

گز پرو 

یادگاریش از زمان‌های کهن

 

ای گِزِ پرو بگو با مو سخن

استوارش سربلند و ماندگار

 

تا که دنیا هِن تو هم بِش پایدار

تو بگو با مو ، خوت اَدور اُندِسِش

 

یا که تَی اُندِه و اشْ شُنوسِسِش؟

تو زَمونِ کوچکی خوت تَیاد؟

 

آن هوای گرم و بادِ تَشباد؟

گَپ بِزِن از روزی ی فصلِ بهار

 

از جَوونی خو و آن روزگار

از نهیبِ وزشِ بادِ شَمال

 

یک کمی هم در اِبارَهٔ بِنال

چند نمونه مُرْوْ، لِه تینالُت بگو

 

از کِیَتْ تا دِلَکو و بُلبلو

پرورش اُتْ دَدِه لِ سینهٔ خو

 

راست بگو از دلِ بی کینهٔ خو

وقتِ بِچْ شونْ پَلخار بی خوشحال بُدِش؟

 

از غم و غصه شْ بگو آزاد بُدِش؟

وقتِ که آن مَرد شاخَت اُشْ بلی

 

تو ز ظلمش بگو فریاد اُتْ کشی؟

نا خودآگاه حرفِ بَد اُند بر لبت؟

 

پُر زِ فحش و ناسزا هم بی کَپُت؟

نه، اَ فهمِم که اُتِن طاقتِ درد

 

طاقت هوای گرم و بادِ سرد

پس تحمل اُتکردِه اَرّه و داس

 

وقتِ درد اُندِه خدا اُتکِردِه سپاس

هر چه تیغ و داس و تیشه از تو دور

 

قبر آن که تو اُشْ شُنوس بیت پرِ نور

 

 

  • نقل شده از کتاب:(کوخرد سرزمین شاعران)

*پژوهش و تحقيق استاد: محمدمحمدیان کوخردی