ملاى اربابى كوخردى

ملاى اربابى

«شاعری خوش آوازه از ديار سرزمین شاعران کُوخِرد »(2)

  • مُحَمَد اَربابی فرزند عبدالرحیم (۱۳۴۸ ـ ۱۴۲۷) یکی از شاعران شیرین طبع و عارف پارسای (کوخِردی) در بخش کوخرد شهرستان بستک در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران بود. نام کامل وی: ( محمد بن عبدالرحیم اربابی ) ، متخلص به «ملای ارباب».

    شاعر دیار کوخرد ملای اربابی كوخردى
     
    • شاعر بزرگ كوخرد «ملای اربابى» ازآغاز زندگی علاقه خاصی به شعر و شاعری داشت، وزندگی در کویر وصحرا آغاز کرد، و در بهار سرسبز متولد گشت.

    زندگی

    • ملای اربابى به سال ۱۳۴۸ هجری قمری در روستای کوچکی بنام لاور علیا (لاور شیخ) از توابع بخش کوخرد متولد شد. وی در عُمر پنج سالگی به مکتب خانه « ملا عبدالله علی » درلاور شیخ رفت و ۶ ماه درآن به تحصیل پرداخت و قرآن مجید را ختم کرد و پس ازآن نزد «شیخ محمد ملا کوخردی» در مکتب خانه کوخرد کتاب «شیخ فرید الدین عطار نیشابوری» ، و کتاب سعدی و كتاب حافظ شیرازی را خواند، وبعدها به لاور بازگشت و زیر دست حاجی شیخ محمد نور مدنی شیخ لاور به خدمت گذاری پرداخت و زیر دست وی پند و وعظ وارشاد را آموخت، ونیز نزد «ملا عبدالقادر زنگاردی» شاگردی نمود، و زیر دست «حاجی ملا احمد ایلودی» شاگردی نمود، بعد ازآن نزد «حاجی ملا محمد شریف شاکر» کوخردی که عالم کوخرد بود شاگردی نمود، و همچنین نزد «ملا محمد علی کوخردی» عالم برجسته ى كوخرد شاگردی نمود.

    آغاز شاعری

    • ایشان در سال ۱۳۶۴ هجری قمری به خدمت سربازی اعزام شدند، مدت خدمت دوسال بود که‌ ۶ ماه آن در شهر جهرم و بقیه آن را در شهر لار به‌ پایان رساند.
    • ایشان از دوران سربازی شروع به سرودن شعر نمودند:
    هَزار وسيصد وسِتين سِنين شُدْ   چَهار سال دِگَر بالان تَرين شُدْ
    كِه « اَربابى» است سَرباز وَظيفِه   بَه زير پَرچَم ايران زَمين شُدُ

    بدرود زندگی

    • ملای اربابى شاعر شیرین سخن کوخرد در عصر روز چهارشنبه ۲۷ شعبان ۱۴۲۷ هجری قمری برابر با ۲۹ شهریور ۱۳۸۵ خورشیدی ، مطابق با ۲۰ سبتامبر ۲۰۰۶ میلادی در سّن ۷۹ سالگی در کوخرد دار فانی را وداع گفت وبه جوار رحمت حق پیوست. وباحزن واندوه وتشییع دوست داران وهم شهریانش در جوار دُوگُنبَدان کوخرد به خاک سپرده شد.

    کتابها

    • مُلا بعد از خدمت سربازی در کوخرد ماندند و مکتبخانه ای را دایر کردند و به کودکان تعلیم می‌دادند، مُلا در طول حیات خود سه کتاب را تألیف کرده أند كه به شرح زير مى باشد:
    • مبدأ العلم به صورت غزل و دوبیتی سروده‌است.
    • قصیده در مدح محمد پیامبر اسلام سروده‌است.
    • نعت نامه که شامل ده هزار بیت است.
    • نمونهٔ اشعار

    نسیم صبح نوروزی

    نسیم صبح نـوروزی، شـده مفـتـوح هـربـابـی   بـیـا بنشین تـماشـا کـن، اگـر خــواهـی کـه در یابـی
    صفیر مرغ شب خوان را، رسد از طرف شبها   کـه بـلبـل می‌کنـد نـالان، زبــی صـبـری وبــی تـابـی
    چـوکبک از کوه می‌نالید، تیهو از دوه می‌نالید   خـروشـان هـرسـه بـیـدار، وتـو خــوابـیـده در خـوابـی
    بخوان تسبیح وهـم تهلیل، درایـن ایـام امروزه   کـه بــی راز ایـن جــهان دیگـر، چنین روزی نمی‌یابـی
    نــقـــاب گـــل بــــدریــده، یـا ازوی بــپــریـــده   چو لیلی است وچون مجنون، که با معشوق کم یابی
    درایـام بـهار وگــل، تـمـاشـاهـا فـراوان اسـت   کــه بـلــبـل بـانــواخـــوانــی، ودنــیـا را زغـــرق آبـی
    اگـر شوق گلـت بـاشـد، بکن همـراهـی بلبل   وگــر شـعــر تـر وشـیـریـن، بـیـا بـشـنـو ز «اربـابــی»

    عاشق شیدا

    مَن عاشِق دیدارم، اَز عِشق بیمارَم   مَن یار وُتُو دِلدارم، مَن گُوی وُتُو چُوگانَم
    أَی عاشِق شِیدایی، اِمرُوز نَه پیدایی   أَکنُون تُو زُلیخایی، مُن یُوسُف کَنعانَم
    أَی آهوی صَحرا گَرد، از راه خُودت واگَرد   دُنبال تُو می‌گَردَم، صَّیاد بیابانَم
    أَی یار مَنیژَه وار، گُولَت کَر گُرگین   بیژَن بَه چَه اُفتادَست، دَر حَبس پشنگانَم
    پیغام چِنین بفرست، أی یار بَه زابل را   فَریاد رَس بیژَن، مَن رستم دِستانَم
    از هَم چُوتُو دِلداری، دَست بَرنَداری آری   بی تاب شُدَم باری، سَرگَشتَه وُ حِیرانَم
    خواهَم بِبَرَم یَغما، مَخصُوص تُویی بَرما   عاشِق چنین گُویَد، مَن شعر و غزل خوانَم
    ساقی قَدَحِی پُرکُن، زین شَربَت نُوشین را   از گَرمی تابستان بَسیار َپریشانَم
    دارَد دِل خُوش بلبل ، دَر فَصل بهار و گل   دَر گُوشهٔ تَنهایی، بی یار نَمی‌توانَم
    مَن خاک سَر کُویَت، خَمیرَه شُدَم از بُویَت   از مار دُوگیسُویَت، بَسیار هَراسانَم
    أی قَد تُو چُون عَرعَر ، وی مُوی تُو چُون عنبر   پَس لَعل تُو چُون شَکَر، مَن سَرو گُلِستانَم
    هَر رُوز بَه صَحرایی، پُر بَزم تَماشایی   مَن باز بَه تَنهایی، سَرشار و پَریشانَم
    خواهی شُدَن أنَدَر گُل، چَشمَک بزَنَد بلبل   واویل کُنَد و غُلغُل، گُویَد کِه بَگَریانَم
    سَرو وُسَمَنَت گُویَم، مشک خَتَنَم گُویَم   گُل یا چَمَنَت گُویَم، شیرین سُخَنَت خوانَم
    أی مُرغ زلاهوتی، دَر عالَم ناسُوتی   یُونُس صِفَتَم حُوتی، غَلتیدَه بَه زندانَم
    مَن عاشِق وتُو مَعشُوق، از چَشم مَرا دُوری   بی تابی از آن دارَم، مَن طالب آشیانَم
    آهی گُویَم و دَردا، هَرشام ودِگَر فَردا   آشُوب فِتَد و غَوغا، از راه دِل و جانَم
    مَن عاشِق تُو هَستَم، دِل را بَه تُو بَربَستَم   مَن دانَم و تُودانی، تُودانی ومَن دانَم
    قَندی بَه زبان دارَم، شَکَر بَه دَهان دارَم   قَندی کِه نَبایَد خُورد، از رَشحَه قَلَم دانَم
    چَشم تُو کِه جادُو أَست، زُور تُو زبازو أَست   تیر تُو ز أبرو أَست، غَلطان شُدهِٔ خُونَم
    تُو پُور پوشنک هَستی، دَر دین فَرَنگ هَستی   بامَن تُو بَه جنگ هَستی، مَن مُسلمِ ایمانَم
    فَردای قِیامَت را، دامان تُو می‌گیرَم   دَر نَزد خُدای خُود، حَقَم زتُو بستانَم
    أی قامَت تُو نَسمَه، بَر مُوی تُو چُون وَسمَه   دُو چُشم مَرا چشمه ، از بَهر تُو گَریانَم
    رحمی تُو بُکُن بَرمَن، أی دِلبَر جانانَم   رُوزی شَوی ناهید، دِیگَر شَوی بَرزهره مَن مُشتَری آنَم
    کُوتاه کُن «أربابی» ، از شِعر تَر و شِیرین   شیرین بُکُشَد فَرهاد، دَر کُوه و بیابانَم*

     

    • (*) ـ متأسفانه اشعار ديوان و كتاب هاى مُلا كماكان به صورت مخطوطه (نسخه خطی) دَست‌نِوِشته مانده است، اگر كسى همت كند واشعار مُلا را باز نويسى كند و حتى اگر امكان آن را داشته باشند به چاپ برسانند.. حيف است آن همه اشعار شاعر ديار كوخرد از بين برود.... به أميد روزى كه يكى از جوانان كوخردى همت بگذارد و عهده دار اين كار سترگ شود.

    جستارهای وابسته

    منابع

بي بي شاه زمان

بي بي شاه زمان

(بي بي شاعر )

«شاعره‌ای از ديار سرزمین شاعران کُوخِرد» (1)

  • بي بي شاه زمان اولين شاعر زن در « كُوخِرد» بود.
  • « بي بي شاه زمان » در بين سالهاى (1290 و 1348 ) هجرى قمرى مى زيسته است.

 

  • گويند بيشتر شعرهايش در نقد و طنز بود. شعرهايش به لهجه محلى مى سرود. وى اشعار خود را نمى نوشت، به همين دليل تعداد كمى از غزلهايش باقى مانده است.
  • اين غزل هنگاميكه ترک هاى شمالى (1) دست به دزدى و غارت مردم زده بودند سروده است، دزدهای شمالی یا «ترکهای شمالی» گروهی از ترکان از زمانی دور از شمال ایران به « صحرای باغ» (2) هجرت کرده بودند، این ترکان بعد از مدتی استقرار در صحرای باغ بعلت عوامل مختلف:اقتصادی، اجتماعی، و معیشت و یا عواملی دیگر، دست به دزدی زده بودند و یک گروه مسلح ویاغی گر تشکیل داده بودند و به استمرار شبیخون به روستاهای اطراف می‌زدند ومردم را غارت می‌کردند.

تُرکِ شَمالىْ

بـِه مِرنِ تُرکِ شَمالىْ   كِه اُندِن چُونِ بادِ شَمالىْ
شُون زِتـِه اَخُونَهِٔ عَالىْ   جَمع شُون واكِه غالى و نِـهالىْ
  • متأسفانه به دلیل بى توجه اى بيشتر شعرهايش را از دست رفته وياگم شده است، منتها تعداد خيلى كمى از شعرهايش كه سينه به سينه نقل شده است به يادگار مانده است.
تَـلــِه زانــُوت نَـدِه جُــزءِ كِــتـابـىْ   چـِه قَد شِيرين چُونِ بُلبُل تـَنالىْ

******

هِـز پُرآو اَبـَرا اَتات اَز « چاه عالىْ » (3)   چُونِه « دَروَه شُمُو» (4) اَبيت پُر وُخَالىْ
  • بي بي شاه زمان اولين شاعر زن در كوخرد بين سالهاى 1348 هجرى قمرى و 1306 خورشيدى در كوخرد فوت كرده است.

     
    کتاب: کوخرد سرزمین شاعران
     
    • اگر كسى از دوستان و جوانان همت كنند جوياى اشعار اين زن شاعره (اولين شاعر زن كوخرد) نزد مادر بزرگ‌ها وهمچنين پدر بزرگ‌ها جويا شوند، مطمئاً اشعارى از اين شاعر زن كوخرد در سينه آنها پنهان مانده است. تاحد توان اشعار شاعره كوخرد از سينه آنها بيرون كشيده وبه تدوين آن پردازند، يقيناً با اينكار خدمت بزرگى به كوخرد و همچنين (كتاب: كوخرد سرزمين شاعران) مى كنند، وأثر گرانبهايى از اولين شاعر زن در كوخرد در اختيار دوستداران شعر وادب قرار مى دهند..

    پی نوشت‌ها:

    • (1) ـ ترک هاى شمالى: (تُرکِ شَمالىْ): به دليل كوچ آنها از شمال شيراز به منطقه، نزد مردم منطقه به (تُرکِ شَمالىْ) معروف بودند، ايشان چند گروه (دزدان وراهزنان) دزدان ترک نفر و اغتشاش گران ایلات قشقائی لُر و نَفَر چادرنشین وشرارت پیشه صحرای باغ به دزدی وراهزنی پرداخته بودند و مسافرین در عرض را غارت می‌کردن، وجود پاسگاه ژاندارمری « نیمه» در این منطقه اطمینان بیشتری به مردم داده بود و مسافران با خیال راحت وبدون ترس و هراس در این راه سفر می‌کردند. (ترک ایل نفر) گروهی از ترکان هستند که در حدود سال ۱۰۵۰ هجری قمری از حوالی شمال شیراز به صحرای باغ کوچ کرده بودند. پدر و اجداد ترک‌های ایل نفر سالها با دولت مرکزی سر جنگ داشتند و همیشه با نیروهای ارتش و ژاندارمری درگیری و زد وخورد داشتند و تسلیم دولت نمی شدند، تا عاقبت در یک شب ناگهانی قوای دولت به ایشان که در یک کوهی پناه گرفته بودند با هزاران نظامی بر آنها یورش برده و آن ترک‌ها را تار مار کردند و عده زیادی از آنها کشته شدند و باقی مانده آنان تسلیم شدند.از جمله کشته شدگان در این حمله رهبر آنها: زیادخان و الله کرم بگ بود، و رستم خان و حیدر اسفندیار و خیلی از بزرگان ترک‌ها در این هجوم شهید شدند. (منبع: صحرای باغ در گذرگاه تاریخ) نوشته: جعفر، روئین تن زروانی).. اما حالا چندین سال است که (پاسگاه نيمه) از جانب دولت بسته شده‌است. همچنین ساختمان پاسگاه به حالت متروکه ومخروبه دیده می‌شود.
    • (2) ـ صحرای باغ: (بخش صحرای باغ): صحرای باغ جلگه‌ای بلوکی است در جنوب شهرستان لار و در مرز استان فارس و استان هرمزگان قرار گرفته‌است.از شهر لار تا صحرای باغ از راه جادهٔ اتومبیل رو که از صحرای نیمه و کنار روستای کرمستج می‌گذرد تا اولین روستای صحرای باغ که روستای هُرمود است در حدود چهل کیلومتر راه است. اما فاصله مستقیم آن از راهی کوهستانی بیش از ۱۵ کیلومتر نیست. همچنین صحرای باغ در جنوب شهر گراش لارستان قرار دارد و تنها یک کوه میان گراش و صحرای باغ واقع است. از صحرای باغ تا گراش از راه این کوه بیش از ۱۰ کیلومتر نیست. حدود جغرافیائی صحرای باغ، از برکه حاجی محمدعلی که با حدود روستای کرمستج است شروع می‌شود و انتهای آن به روستای عماده ده وفداغ می‌رسد که تقریباً ۶۳ کیلومتر است. این حدود از شرق تا غرب صحرای باغ است، اما حدود شمال و جنوب صحرای باغ که پهناورترین آن از بالای روستای زروان و دشتی شروع می‌شود تا پاسگاه گردنه پاسخند در حدود ۱۵ کیلومتر است. (منبع: صحرای باغ در گذرگاه تاریخ).
    • (3) ـ چاه عالىْ: يكى از چاه‌ها قديمى دوران سيبه باستان است، اين چاه‌ در بغل « حمام باستانى سیبه» سمت قبله واقع بود، متأسفانه اين چاه تاريخى نيز مانند جاهاى ديگر از اماكن تاريخى كوخرد خرابش كردند. از اين چاه‌ها به وسیله چاه چرخ گاوی ، ( گاو و گوچه به لهجهٔ محلی) بهره بردارى مى شده است. از چاه عالى با سه گاو نر آب مى كشيدن، چنانكه اين بيت شعر نشان مى دهد:
    « چاه عالىْ » با سه بند از گاو نر   می‌کشیدند آب زلال، چون شکر

     

    • درآن زمان ۳۰ حلقه از این نوع چاه‌ها در کوخرد دایر بوده‌است و به وسیلهٔ چرخ گاوی از آنها بهره برداری می‌شده‌است و از آب شیرین آنها سبزیجات زیادی به دست می‌آمده‌است، و در دشت وسیع آن جو و گندم و محصولات پاییزی و تابستانی می‌کاشتند.

     

    • (4) ـ دَروَه شُمُو: نام دره‌ای است در شمال کوخرد، این دره در ۲ کیلومتری شمال دهستان کوخرد و از توابع بخش کوخرد شهرستان بستک و در غرب استان هرمزگان در جنوب ایران واقع می‌باشد. «درواه» در گویش کوخِردی به پدیده‌های طبیعی دره‌مانندی که بیشتر نقش مسیل را دارد «دَرواه» می‌گویند. درواه (دره) یا وادی: گشادگی میان دو کوه که شامل زمینی است دراز. کشیده که غالباً رودی در آن جریان دارد ویا معبر سیل است. درواه شمو از (سَرگرد) کوه ناخ شروع می‌یابد. در قله این کوه چُک بلندی وجود دارد که بنام «چُک تُرُه» معروف است دقیقاً از پائین این چُک «درواه شمو» آغاز می‌شود. این دره بزرگ و دراز بطول تقریبی ۲۵ تا ۳۰ کیلومتر ابتداء از بن کوه ناخ «شمال کوخرد» و از «سَرگرد گری زامردان» سرازیر می‌شود از سمت مغرب «تنگیرد» و به طول مایل وپر پیچ وخم از دامنهٔ کوهستان می‌گذرد و از منطقه درازو عبور می‌کند ودر مغرب «شلگیر جاوید» به رودخانه مهران می‌ریزد. مسیر دَرواه شُمو بعد عبور درواه شمو از «گری زامردان» به گری «سنگ بُندبنِ» می‌رسد، پس از گذر از سنگ بُندبنِ یک چشمه کوچکی و گریوه تنگی وجود دارد که بنام «گری چَپان» معروف است می‌رسد. پس از عبور از گری چَپان به پُشت پر دراخی و سَرگرد تنگه شُمو وارد تنگه شمو می‌شود، درواه در مسیر خود ادامه می‌یاید تا اینکه به سد شمو در شمال کوخرد می‌ریزد. سیل «درواه شمو» چهار بار کوخرد را خراب کرده‌است.

     

    جستارهای وابسته

    منابع

مرکز بخش کوخرد

مرکز بخش کوخرد

 
مرکز بخش کوخرد